تجاوز جنسی سیستماتیک به زندانیان زن و نفرت ملی از مستبدان مذهبی در ایران
شهناز غلامی
بدون شک تجاوز جنسی در زندانهای ايران موضوعی قطعی است، آنچه امروز تحت عنوان تجاوز و یا تعرض جنسی عنوان می شود واقعیتی تلخ و دردناک می باشد که حدود سه دهه است که در سایه بربریت رژیم ضد بشری اسلامی اتقاق میافتد زندان های کهریزک ،اوین ، گوهر دشت ، قزل حصار و نیز زندان های مناطق آذربایجان ، کردستان و تمام زندان های دیگر ایران چه در گذشته و چه اکنون شاهد تجاوز به زنان و مردان زندانی بوده و می باشد و افکار عمومی در برخی از خاطرات زندانیان آزاد شده در 3 دهه گذشته از آن آگاه هستند.
این سوال که امروز از سوی رسانه ها و نهادهای حقوق بشری و فعالان سیاسی و حتی مردم عادی در رابطه با صحت یا عدم صحت موضوع تجاوز جنسی به زندانیها در زندانهای رژیم در سطحی گسترده مطرح شده است ، نشان دهنده عمق این جراحت مزمن و چرکین است. که باعث ایجاد فضای عفونی در جامعه شده است . امروز بعد از گذر پر درد سال های پر از اختناق و سرکوب که این موضوع به عنوان یک تابو مطرح می شد. با توجه به سیر تزایدی دستگیری ها و روند به رشد آمار کسانی که در زندان ها و بازداشتگاه ها مورد انواع شکنجه ها ی بدنی ، روحی و جنسی قرار گرفته اند و می گیرند، باعث شده است تا موضوع تجاوز جنسی به زندانیان مورد توجه و اعتراض توده مردمی قرار گیرد.
تجاوز جنسی نسبت به زنان
امروز زنانی که خواهان ایجاد تغییرات بنیادی در وضعیت توهین آمیز کنونی هستند و به همین دلیل ساده و مبرهن نیز وارد حوزه عمومی شده اند و با آگاهی جنسیتی و نیز با سایر مطالبات دموکراتیک وارد جریانات سیاسی می شوند. این زنان و دختران جوان به جرم برابری طلبی و آزادیخواهی زیر چنگال های کثیف لاشخوران مزدور رژیم ضد انسانی مورد شکنجه های جسمی و روحی و نیز از همه فاجعه انگیزتر تحت تجاوز جنسی فردی و یا حتی گروهی قرار می گیرند.
به طوری که می توان با قاطعیت اعلام داشت که رژیم فاشیست اسلامی در ایران در زمینه گسترش و تعمیق فرهنگ جنسيتي سرکوبگرانه سنگ تمام گذاشته است. این رژیم خودکامه با انحصار ثروت ، قدرت و نیز با بستر سازی هدایت شده ، حیطه های مختلف فرهنگی و مدیاهای کنترل شده اش بر آن شده است تا فرهنگ پدر سالارانه و قیم مآبانه اش را در مورد زنان اشاعه دهد و بدین وسیله تکمیل کننده سناریوی فرو دستی و نابرابری علیه زنان جامعه باشد.
رزیم در مقابله با این گونه رفتارهای اعتراضی سعی می کند تا با کینه اهریمنی و نفرت بی پایان خود ازمعترضان سیاسی با شکنجه های روحی و جسمی و تفکر تجاوز جنسی ، قوانین متحجرانه اسلامی را بر آنان تحمیل کند.استفاده از چنین ابزاری برای سرکوب زنان و برجسته کردن نمادهای تبعیض آمیز ، منعکس کننده مناسبات حاکم بر زنان در طول عمر ننگین این رژیم فاشیستی بوده و است .
کلیه قوانین و به اصطلاح نظام حقوقی این رژیم در طی سی سال گذشته براساس نگرش جنسیتی و به طرزی نابرابرانه تصویب شده است در چنین وضعیت نابرابری زنان به عنوان کالای بی ارزش و فاقد ماهیت انسانی شمرده می شوند که گویی تنها برای ارائه خدمات جنسی به مردان ، پا به این هستی پر رمز و راز گذاشته اند.
وجود قوانینی چون حجاب، سنگسار ، تعدد زوجات ، متعه ، دیه ، سن تکلیف، عدم حق طلاق ،حضانت از فرزندان پسر و دختر ، حق ارث ، و موضوع نابرابرانه تفکیک جنسیتی در مراکز آموزشی همچون مدارس و دانشگاه ها و نیز عدم رعایت حق اشتغال و غیره همه وهمه نشان دهنده این موضوع می باشد که جوهر همه این قوانین از فرهنگ و نگرشی حکایت می کند که زن را به مثابه شئی جنسی و شهروند درجه دو در نظر گرفته است و می گیرد.
شکنجه گران همه از عناصر و مهره های فاقد احساسات و عواطف ابتدایی انسانی هستند که به مثابه ابزاری بی اراده و فاقد شعور بشری در دست گروهی روحانیون قشری و دگم قرار گرفته اند. این شکنجه گران تحت عنوان پاسدار و بسیج و بازجو در زندان ها به زنان محروم و فاقد هرگونه قدرت دفاعی تعرض جنسی می کنند.
علی رغم آنکه در دههی اول حاکمیت سلطه نیز به ظاهر فضای انقلابی وجود داشت اما بنا به وجود دلایل و شواهد متقن و مستندات دیگر موضوع تجاوز جنسی تحت عناوین مختلفی در زندان های رژیم خودکامه مذهبی وجود داشت. و این بیماری رفته رفته با بالاتر رفتن فساد درهمه جوانب و زوایای رژیم از شدت بیشتری برخوردار گردیده است.
در بسیاری از موارد دست اندرکاران رژیم در نهایت نیرنگ و فرومایگی بر آن شدند تا به موضوع تجاوز جنسی به زندانیان ، جنبه شرعی و به اصطلاح قانونی بدهند،بویژه در دهه 60 شکنجه گران و متجاوزان جنسی به دختران نوجوانی که در زندان بودند و بنا بود تا روز بعدش اعدام شوند با استناد به این روایت که گفته شده است زنان باکره به بهشت می روند. برای انجام امر صوابی چون به بهشت نفرستادن این دخترانی که جزئ نیرو های مبارز و انقلابی بودند و تعداد کثیری از آنها در گروه ها و احزاب سیاسی عضویت داشتند. این افراد از سوی شکنجه گران زندان ها با انجام یک عقد و صیغه موقت مورد تعرض جنسی قرار می گرفتند.و اینگونه بود که شکنجه گران و دژخیمان رژیم بر مبنای چنین ایدئولوژی شرعی خود را مجاز می دیدند که به چنین اعمال زبونانه ای دست بزند. تجاوز به زنان زندانی سیاسی یک شیوه معمول در دوران حاکیمت سیاه ارتجاع محسوب میشود این موضوع از ابتدای موجودبت منحوس رژیم وجود داشته و دارد.
چنانکه گالیندوپل، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل که برای رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر در ایران تعیین شده بود، در گزارش خود تایید کرد: "زنان باکره محکوم به مرگ، اجبارا به نکاح یک مرد در می آیند و قبل از اجرای حکم اعدام از آنها ازاله بکارت می شود. در این رابطه نماینده ویژه مایل است تاکید کند که گزارشگر ویژه کمیسیون ، تجاوز را نوعی شکنجه محسوب می کند."
با این همه، قدر مسلم می دانیم که در زندانهای سیاسی دهه 60، مساله تجاوز به زنان، به اندازه ای رایج بوده است که آقای منتظری، قائم مقام رهبری وقت، در نامه 17 مهر 65 به آقای خمینی بنویسد:
"آيا ميدانيد در بعضي زندانهاي جمهوري اسلامي دختران جوان را به زور تصرف كردند؟ آيا ميدانيد هنگام بازجوئي دختران استعمال الفاظ ركيك ناموسي رائج است ؟..."
و نیز ایشان در باره اعدام زنان بچه دار و نیز اعدام فله ای زندانیان سیاسی که اکثر آنها مربوط به نیروهای چپ و سازمان مجاهدین خلق ایران محسوب می شوند. طی نامه سرزنش آمیزی به آقای خمینی چنین می نویسد:
".... منظور من از زنان بچه دار زنان آبستن نبود -كه احمد آقا در رنجنامه اش سوژه و معركه عليه من گرفته - بلكه منظور زناني بود كه داراي چند بچه بودند و با كشتن آنها بچه هاي آنها بي سرپرست ميشدند، و بالاخره اين نامه را نوشتم و دو نسخه از آن فتوكپي گرفتم، نسخه اصل را فرستادم براي امام و يك نسخه را هم براي شوراي عالي قضايي، چون شوراي عالي قضايي مسئوليت اين قضيه را به عهده داشت و ميبايست ميرفتند با امام صحبت ميكردند; بعد كه نامه ها را فرستادم به آقاي سيد هادي تلفن زدم و گفتم : "من نامه اي نوشتم و خدمت امام فرستادم، شما به آقاي محمدعلي انصاري در دفتر امام تلفن بزنيد كه آن نامه را بگيرند بدهند خدمت امام "، ايشان گفت : "مگر بنا نشد شما چيزي ننويسيد؟" گفتم : "بالاخره من نوشتم و فرستادم ". حالا اينكه ميگويند بيت ايشان بخصوص آقاي سيد هادي در اين قضيه نقش داشته حرف بي اساسي است چون بيت من با نامه نوشتن من مخالف هم بودند.
چند روز بعد هم يكي از قضات خوزستان به نام حجه الاسلام آقاي محمد حسين احمدي پسر آيت الله آقاي آشيخ علي اصغر احمدي شاهرودي آمد پيش من خيلي ناراحت بود ميگفت : "در آنجا تندتند دارند اعدام ميكنند، به يك شكلي نظر اكثريت درست ميكنند، خوب تشخيص نمي دهند، اينها از عمليات منافقين ناراحت هستند و افتاده اند به جان زندانيان "، من عين مطالب ايشان را نيز در نامه اي بدين شكل براي امام منعكس كردم ..." . (از سایت حسینعلی منتظری )
آنها این جنایت را که در نوع خود جنایت علیه بشریت محسوب می شود را مکررا انجام داده اند و حتی تلاش نکرده اند تا آنرا به نوعی کتمان کنند.امروز می توان با توجه به اسناد و مدارکی که از طرف غالب رسانه های آزاد و غیر وابسته و در مصاحبه با زنان شکنجه شده ،منتشر شده است با قطعیت اعلام داشت که تجاوز شکنجه گران و نیروهای سرکوب گر بسیج و سپاه به زنان زندانی ، منعکس کننده خشونت دولتی سازمان یافته علیه زنان می باشد.
بازجويان غالبا کسانی را که در اعتراضات اخیر دستگیر می کنند را متهم به جاسوسی و يا دشمنی با رژیم می دانند و آنان را کافر خطاب میکنند . آنها هر زن کافر زندانی و اسير در دست خود را جزو غنایم جنگی که در مبارزه با دشمن به چنگ آورده اند،
تلقی می کنند و تجاوز به آنان را حق خود و مباح می دانند.
چنانکه کسانی که خود را به اصطلاح مرجع تقلید، گروهی افراد به جا مانده از عصر جاهلیت ما قبل تاریخ و پیروان کور می شمارند در رابطه با اهمیت بقای اسلام ارتجاعی و سنتی چنین به ابزار نظر می پردازند :
"اسلام از هر ابزاری برای دفاع و باقی ماندن در صحنه قدرت استفاده می کند و اين کارها اگر برای احيا و بقای نظام اسلامی باشد، مجاز و مباح است."
در حقیقت این وقایع و هزاران تجاوز گروهی و دیگر خشونت ها علیه زنان که هر روزه رخ می دهند، محصول طبیعی جامعه ای است که ناعدالتی جنسی بر زنان نه تنها مشخصه آن است بلکه بصورت قانون نیز نوشته شده است.آنان با کوچکترین تمایل به استقلال فردی و اجتماعی، تهدیدی علیه سیستم و رژیم به حساب می آیند، سیستمی که در آن زنان هیچ ماهیت روشنی ندارند. مگر جسمی برای به مالکیت درآورده شدن و یا برای تولید مثل و لذت جنسی.و یا دیگر اگر خیلی مهم قلمداد شوند موجوداتی برای سرپرستی فرزندان و همسران خدمتکاری برای ارائه سرویس های خدماتی و جنسی به کسانی که به علت نان آور بودن در خانه، قدرت هرگونه اعمال خشونت و تملک داشتن را دارند .
در وضعیت حاضر نیز بعد از رویداد های اخیر که در سطحی بسیار گسترده و فراگیر غالب معترضان سیاسی و دگراندیشان به صحنه جدی مبارزه با رژیم وارد شده اند و حضور پویا و دینامیک خود را در همه مناطق کشور و حتی خارج از کشور به نمایشی جهان شمول تبدیل کرده اند. رژیم ارتجاعی در نهایت استیصال و درماندگی وقتی شاهد رفتارهای عصیانگرانه زنان در همه فضا های اعتراضی که از سیاستهای ارتجاعی و زن ستیزانه رژیم به تنگ آمده اند، می شود سعی می کند برای خاموش کردن امواج اعتراضات برابری خواهانه و دموکراسی خواهانه به شیوه ای کاملا ضد بشری شکنجه و تجاوز جنسی را نیز بطرز روزافزونی در رابطه با همه زنان معترض به طرزی وحشیانه و رذیلانه بکار ببندد.
این موضوع به طرزی طراحی شده است تا فرادستی مردان را بر زنان هرلحظه بیفزاید.این شدت و حدت خشونت و تهدید علیه زنان به گونه ای روشن و آشکار مشخص می سازد که قوانین حقوقی ضد زن، همراه با سنت های ضد زن که مناسبات اجتماعی واپسگرا آنها را پیوسته تولید و بازتولید می کنند، اما بواسطه وجود روحیه عصیانگرانه زنانی که مصمم هستند تا خلاف مسیر های هدایت شده گام بر دارند جنبش فراگیر زنان تا حدوی بسیار زیادی توانسته است خود را از زیر کنترل و نفوذ چنین نحوه نگرشی و سناریو های از پیش طراحی شده ای؛ در آورد.
علاوه بر سرکوب های گسترده خیابانی و ضرب و شتم و کشتار مخالفان سیاسی که در بیرون از محوطه زندان و بازداشتگاه ها و اطاق های بازجوی و محل های ویژه شکنجه برای همه معترضان سیاسی اتفاق می افتد. تجاوز جنسی از سوی شکنجه گران و متجاوزان جنسی به زنان زندانی سیاسی، در کنار تهدید آنان به تجاوز و دیگر آزارهای جنسی که می تواند از طرف دستگیر کنندگان، بازجویان، زندانبانان و حتی مقامات قضایی انجام بگیرد ،در نوع خود خشن ترین و بی رحمانه ترین شکنجه ای است که آثار جسمی و به ویژه روانی آن و تاثیر پایدار منفی آن در روحیه مقاومت مبارزان راه رهایی و برابر ی با هیچ یک از شکنجه های مرسوم دیگر قابل قیاس نیست. با توجه به آنچه گفته شده مشخص می شود که ابعاد این فاجعه وسیع تر و باسابقه تر از اینهاست.
بنابراین ، تجاوز و نیز سایر آزارهای جنسی، به این علت که اولا این اتفاق در مکان ها و نیز شرایط کاملا مخفی و در واقع به دور از چشم هر گونه شاهدی اتفاق می افتد و ثانیا به علت تابو شدن چنین موضوعاتی به دلیل بافت مذهبی و سنتی جامعه و نیز به دلیل وجود احساس شرم و هراس در زنانی که قربانیان چنین تجاوزی محسوب می شوند؛ روی هم رفته باعث می گردد تا در این باره کمتر سخن گفته شود و کمتر نیز زنان و یا اعضاء خانواده آنها برای شکایت به نهادهای قضایی و نهادهای حقوقی بویزه حقوق بشری مراجعه کنند .
این موضوع زمانی به طرزی بغرنج و بسیار پیچیده در می آید که تجاوز، به عنوان یکی از روش های شکنجه به منظور فرادستی و نیز ارضای غرایز جنسی و فرو دست کردن قربانیان انجام بگیرد و یا بسیار حادتر و جدی تر از آن، تجاوز برای گرفتن اعتراف، جهت تفهیم اتهام ، برای به استیصال کشیدن روحیه زندانی یا حتی برای منکوب کردن اعضاء حزب یا جریان های خاص فکری که بازداشت شده ها عضوی از آن مجموعه محسوب می شوند،به کار گرفته شود.
موارد تجاوز جنسی :
- قتل و تجاوز به ترانه موسوی در هفتم تیر توسط ماموران رژیم
ترانه موسوی (۱۳۶۰ - ۱۳۸۸) زن جوانی بود که بگفته وبگاه نوروز در تجمع ۷ تیر ۱۳۸۸ در اطراف مسجد قبا در خیابان شریعتی توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شد و بگفته وبگاه پیک ایران احتمال تجاوز جنسی به او وجود دارد. به گفته یکی از دوستان موسوی جسد سوخته وی در حومه قزوین پیدا شده است.
ترانه موسوی که در تقاطع میرداماد و شریعتی کلاس آرایشگری داشت، ماشین خود را در یکی از خیابانهای فرعی بین حسینیه ارشاد و میرداماد پارک کرده بود و در تماسی تلفنی با یکی از دوستان خود قرار گذاشته بود قبل از رفتن به آموزشگاه به مسجد قبا سر بزند و آنجا یکدیگر را ببینند. هنگامی که دوست ترانه به محل قرارشان رسید دید ترانه دستگیر شده و سوار یک ون شد. ترانه موسوی در محل بازداشت موقتش که ساختمانی در نزدیکی پاسداران بود، شماره تلفن خود را به دستگیر شدگان دیگر داده و از آنان میخواهد در صورتی که آزاد شدند با خانوادهاش تماس بگیرند و دستگیری او را به خانوادهاش اطلاع دهند.
به گفته یکی از شاهدان عینی، «نیروهای ضد شورش و لباس شخصی روز هفتم تیر من و تعدادی از دستگیرشدگان را سوار بر ونهایی به ساختمانی در اطراف میدان نوبنیاد بردند و به آزار جسمی و روحی ما پرداختند. برخی از دستگیرشدگان را در همان بعد از ظهر به زندان اوین منتقل کردند اما من و بقیه را آزاد کردند. ترانه در میان ما بود. او دختری زیبا، خوشاندام و شیکپوش بود و بازجوییاش از همه بیشتر طول کشید. چشمهایش سبز بود. من و تعدادی را همان شب آزاد کردند و تعدادی را نیز پیش از آزادی ما به جاهای دیگری فرستادند. اما نیروهای لباس شخصی ترانه را همانجا نگه داشتند و حتا به او اجازه ندادند تا با مادرش تماس بگیرد.»
پس از حدود سه هفته که خانوادهاش از وی بیخبر بودند فردی ناشناس در تماس تلفنی به مادر ترانه گفت دخترش در بیمارستان امام خمینی کرج بستری است. آنها دلیل بستری بودن وی در بیمارستان را تصادف در حومه خیابان شریعتی و پارگی رحم و مقعد عنوان کردند. همچنین تأکید کردند بستریشدن ترانه به تجمع مسجد قبا بیارتباط است. سپس گفتند ترانه مشکل ناموسی داشتهاست و به همین دلیل میخواسته با شلنگ سرم، خود را حلقآویز کند. در پی این تماس تلفنی، خانواده ترانه موسوی به آن بیمارستان مراجعه کردند اما نتوانستند او را بیابند. مسوولان بیمارستان گفتند شخصی با این نام در این بیمارستان بستری نیست. اما یکی از کارکنان بیمارستان به آنها گفت لباس شخصیها خانمی با مشخصات ظاهری ترانه را در حالی که بیهوش بود به بیمارستان آوردند و در همان حالت بیهوش او را برگرداندند. احتمال تجاوز جنسی به او وجود دارد.
پدر ترانه موسوی نیز که بیماری قلبی دارد در پی بیاطلاعی از ترانه که تنها فرزندش بودهاست در خانه بستری شد.و بعد از مدتی از غمی چنین سنگین دار فانی را وداع گفت . یکی از دوستان ترانه اعلام کرد جسد سوختهٔ وی در اطراف قزوین پیدا شدهاست. به نظر میآید خانواده او از سوی مقامات امنیتی تحت فشار شدید و تهدید هستند. آنها از ارائه توضیح بیشتر به دوستان ترانه خودداری میکنند و حتی زمان و مکان تشییع جنازه ترانه را مشخص نکردهاند.
در پی مرگ وی سناتور جمهوری خواه ایالات متحده آمریكا تدیوس مک كاتر طی نطقی در كنگره آمريكا در مورد وی صحبت کرد و با تایید این مطالب گفت ترانه در حوالی مسجد قبا توسط عوامل رژيم اسلامی دستگير شد و سپس در محل بازداشتگاه به او تجاوز جنسی شد و مامورين رژيم او را به شدت مضروب كردند كه باعث شد او را در حال كما به بيمارستان منتقل كنند. ترانه در بيمارستان مرد و ماموران رژيم برای پاک كردن آثار تجاوز، جسد او را آتش زدند و در اتوبان كرج قزوين رها ساختند.
(سایت خبری ایرانیان چپ)
بنا به گفته بسیاری از سایت های غیر وابسته و مردمی :
افشاگری رويا طلوعی در باره تجاوز به خود و ديگر زنان زندانی در زندان های سنندج
رویا طلوعی، از فعالان حقوق زنان و حقوق بشر كردستان، كه از ايران خارج شده بود، و اکنون درامريكا اجازه اقامت يافته است در باره خود و دیگر زنان مبارز جنبش کردستان در دیلی تلگراف و ساندی تلگراف چنین به مصاحبه می پردازد :
چنین به مصاحبه می پردازد: .
" او يكبار ديگر در اين مصاحبه از عزم خود به دور جديد افشاگری و فعاليت برای دفاع از حقوق زنان كرد و حقوق بشر درايران و بويژه كردستان می گويد و از فجايعی كه در زندان بر زنان زندانی اعمال می شود. او بار ديگر اطلاعاتی را درباره بازجوی كه معاون دادستان سنندج است تكرار می كند و می گويد:
از من در زندان به زور اعتراف گرفتند. برای گرفتن اين اعتراف نه تنها مرا كتك زدند، بلكه به من تجاوز نيز كردند و سرانجام نيز تهديد كردند كه اگر به آنچه می گويند اعتراف نكنم دو فرزندم را در مقابل چشمانم آتش خواهند زد تجاوز به زنان زندانی توسط ماموران امنيتی امری عادی است. آنها با اين روش از زنان زندانی اعتراف می گيرند.
ساندی تلگراف می نويسد:
وقتی طلوعی درباره تجربه خودش در زندان صحبت می كند، صدايش پائين می آيد، بغض راه گلويش را می بندد، دلش نمی خواهد پسر 6 ساله اش نيما، كه در رستوران هتل محل مصاحبه، با فاصله ای كم مشغول خوردن پيتزاست حرف های او را بشنود.
می گويد: “چهار مرد و سه زن مسلح شبانه به خانه ام حمله كردند و من را با خودشان بردند. بچه هايم گريه می كردند. تمام شب بازجو های مختلف از من بازجويی كردند و بعد من را به زندان انفرادی انداختند. با يك پتو و يك ليوان كه برای ادرار هم بايد از آن استفاده می كردم. در يك سلول انفرادی. شش شب پياپی در زير زمين زندان بازجويی شدم. بازجو ها از من می خواستند كه اعتراف كنم در تظاهراتی كه برای “شوانه”، در سنندج بر پا شده بود نقش رهبری داشته ام. فهرستی را جلوی من گذاشته و می خواستند كه من آنها را بعنوان همكارانم تائيد كنم. من قبول نكردم. بعد از شش شب، روش بازجوئی كه گاه با سيلی همراه بود عوض شد. من را با دو مرد در يك اتاق تاريك و كوچك تنها گذاشتند. يكی از آنها كه خودش را اميری معرفی كرد، معاون دادستان بود. مرد ديگر بسيار بد دهن بود و به سبك اوباش حرف می زد. آنها پشت سر هم به من سيلی زدند. آنها با من كاری را كردند كه هيچ زنی هرگز نبايد تجربه كند. اميری گفت كه تو را دار می زنم، اما قبل از آن، بلايی به سرت می آورم كه نتوانی، دهنت را اينجا باز كنی. آنها به من تجاوز كردند. حمله و تجاوز آنها باعث كبودی و خونريزی من شد. شب بعد به من تجاوز نكردند اما گفتند كه فرزندانت را می آوريم و در مقابل چشمانت آنها را آتش می زنيم.
من، سرانجام در هم شكستم. گفتم امضا می كنم كه با با رسانه های بيگانه مصاحبه كرده ام و رهبری تظاهرات برعهده داشته ام، عليه رژيم توطئه كرده ام.
چند شب پس از اين اعتراف، از زندان انفرادی به زندان عمومی زنان منتقل شدم. در اين بند زنانی را ديدم با پاهای زخمی و چركين بر اثر ضربات شلاق.
پس از 66 روز زندان، با قرار وثيقه آزاد شدم. همراه با نيما از ايران گريخته و وارد تركيه شدم. دختر چهارده ساله ام شيما نيز بعدا به من پيوست. و اكنون به امريكا رسيده ام....".
( سایت بالاتر )
شکنجه و تجاوز جنسی و قتل نسبت به زهرا کاظمی
.يک مقام آگاه در اين باره به سايت " ميهن" گفت: " ....گويا يکی از دلايل عدم تحويل زهرا کاظمی به کانادا و دفن وی در شيراز ترس مقامات قضائی از افشای مساله تجاوز جنسی به نامبرده بوده است. گفته می شود که علی خامنه ای پس از اطلاع از تجاوزجنسی به زهرا کاظمی و از ترس معلوم شدن آن بر مقامات کانادايی شخصا دستور دفن وی را در ايران صادر کرده است ." علاوه بر سایت میهن در گزارش سايت " پيک نت" را نيز در این باره چنین می خوانیم : زهرا بنییعقوب -فرزند یکی از اعضاء ارشدسپاه پاسداران که در ا ثر شکنجه و تجاوز جنسی به قتل رسید دكتر زهرا بني يعقوب . پزشك عمومي . متولد بيست و پنج مهر پنجاه و نه . ورودي مهر ماه 77 دانشگاه تهران . مجرد . ساكن تهران . فرزند پدري كه از زندانيان سياسي در رژيم سابق بوده است و اکنون نیز جزِی اعضاء سپاه پاسداران می باشد . همراه دوست دوران تحصيل خود هانيه که در روستاي از توابع رزن در شهر همدان مشغول به كار بوده است و پس از مدتي محل خدمت خود را به روستاي ” سيس” از توابع قروه سنندج تغيير داده بود. روز پنج شنبه يك روز پيش از عيد فطر در پارك مردم روبروي دانشگاه بوعلي سيناي همدان به جرم همراهي با پسر جواني به اسم حميد بازداشت مي شود . به بازداشتگاه منتقل مي شود به مدت بيش از 48 ساعت در بازداشت مي ماند و دو روز بعد جسد حلق آويز شده وي در بازداشتگاه پيدا مي شود كه مسوولان ادعا دارند خانم دكتر با استفاده از يك پرچم تبليغاتي اقدام به خود كشي كرده است. زهرا بنی یعقوب 27 ساله در روز 11 اکتبرهنگامی که همراه با نامزد خود در پارکی در همدان در حال قدم زدن بود، توسط پلیس امر به معروف دستگیر شد. او هنگامی که در بازداشت بود مورد تجاوز قرار گرفت، و به فاصله 48 ساعت از دستگیریش، مرگش اعلام شد. علیرغم تلاشهای مذبوحانه مقامات برای جلوگیری از گسترش خبر، مرگ او موجب بهت و خشم بسیاری شد.
کمتر کسی ادعای مقامات امنیتی جمهوری اسلامی مبنی بر خودکشی او را قبول کرده است.. زهرا بنی یعقوب در حال گذراندن دوره انترن پزشکی خود در یکی از مناطق فقیرنشین در اطراف همدان بود. بعد از دستگیری، نامزدش را به قید ضمانت آزاد کردند، اما او را در بازداشت نگاه داشتند. خانواده اش در تهران بعد از 24 ساعت مطلع شدند. اما قبل از اینکه پدر و مادرش خود را به زندان همدان برسانند، او جان باخته بود. خانواده اش قبول نکردند که دخترشان ممکن است خودکشی کرده باشد، و بیانیه های متضاد مسئولین امنیتی آنها را بیش از پیش مظنون کرد و بدنبال آن یک پرونده شکایت توسط خانواده و وکلیش تشکیل شد. شیرین عبادی، برای وکالت این پرونده اظهار علاقه نمود که خانواده زهرا آنرا قبول کرد. . گفته شده است که كه ماموران از پيش قصد بازداشت خانم دكتر را داشته اند و طي مدت بازداشت چندين بار به او تجاوز كرده اند و دست آخر او را كشته اند . "او در ۲۰ مهر ۱۳۸۶ در حین صحبت با نامزدش در یکی از پارکهای همدان توسط نیر وهای بسیج دستگیر و به بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهر همدانفرستاده شده بود. پس از ۴۸ ساعت، خانوادهاش که برای آگاهی از وضعیتش به نیروی انتظامی همدان مراجعه کرده بودند با خبر مرگ وی روبرو شدند.[۱] مرگ او که توسط رسانههای خارج از ایران و برخی رسانههای داخل ایران پوشش خبری یافت جنجال برانگیز بودهاست[۲] بر طبق گزارشات رسمی، خانم زهرا بنی یعقوب در زندان در شب بازداشت خودکشی کردهاست. در صورتیکه خانواده وی و برخی از رسانههای خارجی قتل توسط ضرب و شتم در بازداشت را عامل مرگش دانستهاند.[۳] پدر زهرا بنی یعقوب عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودهاست، بطوریکه تعدادی از فرماندهان سپاه در دیدار با آقای ناطق نوری «کشته شدن دختر یکی از همکاران خود توسط ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان را نوعی برخورد با خود دانسته و از وی خواستند که در این باره وارد عمل شود».[۴] مهرانگیز کار نیروهای انتظامی را در این ماجرا مقصر دانستهاست.[۵] گروهی از نمایندگان سابق مجلس[۶] و نیز خانم شیرین عبادی[۷] خواستار تحقیقات وسیعتری شدهاست. دستور عدم پیگیری قتل رسانهها اواسط آذر ماه از دستور دولت به نیروی انتظامی برای عدم پیگیری موضوع قتل دکتر زهرا در رسانهها و روزنامهها خبر دادند. در این دستورالعمل که برای روزنامهها ارسال شده ادعا شدهاست که قتل او در نتیجه اختلافات خانوادگی صورت گرفتهاست و رسانهها نباید به این موضوع بپردازند.[۸] روند پرونده دستگاه قضایی همدان پرونده قتل وی را بست و برای متهمان نیز قرار منع تعقیب صادر کرد.[۹] در پی اعتراض شاکیان، پرونده به دادگاه تجدید نظر در استان تهران ارجاع داده شدهاست. خانواده دکتر زهرا بنی یعقوب در آبان ۱۳۸۷ نامهای خطاب به مردم ایران منتشر کردند و با شرح جزئیات ماجرا از مجازات نشدن متهمان پرونده بعد از گذشت حدود یک سال از مرگ مشکوک او انتقاد کردند[۱۰]. همچنین وکیل مدافع خانواده وی در ابتدای سال ۱۳۸۸ طی مصاحبهای گفت که برخی اسناد در پرونده وی مفقود شدهاست. [۱۱] در نهایت کلیه متهمان این پرونده تبرئه شدند. ( از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد) علاوه بر آن دادگاه رسیدگی کننده به پرونده مرگ و تجاوز جنسی به زهرا بنی یعقوب ،پرونده مرگ دکتر زهرا بنی یعقوب مختومه اعلام کرد .
کانون زنان ایرانی در تاریخ 1387تیر 19 در این باره چنین می نویسد: "بازپرس شعبه سوم دادسرای عمومی و انقلاب دادگاه همدان پرونده مرگ دکترزهرا بنی یعقوب را مختومه اعلام و برای متهمان این پرونده قرار منع تعقیب صادر کرد. به گفته ابوالقاسم بنی یعقوب ، پدر زهرا در رای صادره از سوی جعفری مصلح ،بازپرس دادسرای همدان که صبح امروز ،نوزدهم تیرماه به مادر زهرا در خانه شان در جنوب شهر تهران ابلاغ شده است ،مرگ دکتر زهرا،خودکشی عنوان شده است. در متن رای صادره آمده است :با توجه به اینکه اصلا جرمی واقع نشده و وقوع قتل عمد منتفی است،برای همه متهمان پرونده قرار منع تعقیب صادر می شود. ابوالقاسم بنی یعقوب آبکناری و پروین نبی *به وکالت شیرین عبادی و عبدالفتاح سلطانی علیه مدیر و ماموران مرکز اجرای امر به معروف و نهی از منکر از جمله" سرهنگ محمد حسین .قره باغی"، "رضا رضایتی" ،"غلامرضا شهابی" ،"سید امیر موسوی" ، "صیاد سنگری " ،عباس کوروشی محمود و" معصومه خانی" به اتهام قتل عمدی فرزندشان دکتر زهرا بنی یعقوب شکایت کرده بودند. زهرا بنی یعقوب، پزشک 27 ساله ، که در حال انجام داوطلبانه طرح خدمات پزشکی در یکی از روستاهای دور افتاده کشور بود، روز جمعه بیستم مهرماه سال گذشته ساعت 10 صبح در محوطه پارک همدان به همراه نامزد خود توسط ماموران ستاد امربه معروف به دلیل نامشخص بودن وضعیت تاهل، بازداشت و به ستاد منکرات منتقل شد.دو روز بعد مأموران بازداشتگاه اعلام کردند که زهرا خود را در راهروی طبقه دوم بازداشتگاه با استفاده از پارچه پلاکارد تبلیغاتی حلق آویز کرده و جان باخته است.اما خانواده زهرا با اعتقاد به اینکه فرزندشان کشته شده است از مسوولان ستاد امر به معروف همدان شکایت کرده اند. در بخش دیگری از رای صادره توسط بازپرس همدانی آمده است :"نظر به اینکه حسب تحقیقات به عمل آمده و گزارش مرجع انتظامی و گزارش معاینه جسد توسط پزشکی قانونی و انکارشدید متهمان و عدم ارائه دلیل از سوی شاکی های پرونده و سایر قرائن موجود در پرونده از جمله گزارش بازپرس کشیک در روز 21 -7-86 (روز مرگ زهرا)و اظهارات مطلع به نام حمید چیت ساز ،فوت آن مرحوم به خاطر فشار برعناصر حیاتی گردن توسط جسم رشته مانند قابل انعطاف و عوارض ناشی از آن ،ناشی از حلق آویز شدن توسط خود آن مرحوم بوده است و خودکشی اعلام می شود. به گفته پدر زهرا ،بازپرس جعفری در حالی در حکم خود به اظهارات حمید ،نامزد زهرا در باره خودکشی زهرا استناد کرده است که حمید هم زمان با زهرا بازداشت شده و در بازداشتگاه مردان و جدا از زهرا نگهداری می شده است.بنابراین چطور ممکن است که او به عنوان مطلع مرگ زهرا شهادت داده باشد. ابوالقاسم بنی یعقوب همچنین گفت :"بازپرس در حکم خود نوشته است که از سوی شاکی های پرونده هیج دلیلی ارائه نشده است.هم ما به عنوان خانواده زهرا و هم تیم وکلای مدافع از جمله خانم شیرین عبادی و آقای عبدالفتاح سلطانی دلایل متعدد برای شکایت خود مطرح کرده ایم .چطور آقای بازپرس همه این دلایل را نادیده گرفته است.بازپرس در حکم خود نوشته اصلا جرمی اتفاق نیفتاده !حتی برفرض اینکه مرگ فرزندم قتل نبوده باشد که به اعتقاد ما هست ،رییس و ماموران اداره امر به معروف جرم های متعددی مرتکب شده اند ،ازجمله اینکه فرزندم را برخلاف قانون و بدون حکم 48 ساعت در بازداشتگاه موقت نگه داشته اند و حتی بر فرض درستی ادعای آنها مبنی بر خودکشی فرزندم که به هیچ وجه آن را قبول نداریم،چگونه کسانی که مسوول حفظ امنیت او بوده اند ،اجازه داده اند که خودکشی کند .آیا حتی در آن صورت هم جرمی اتفاق نیفتاده است؟" پدر زهرا در گفت و گوی خود با وب سایت کانون زنان ایرانی بارها تاکید کرد که به هیچ وجه به خودکشی دخترش اعتقاد ندارد و دلایل مستند و فراوان برای اثبات قتل فرزندش توسط ماموران اداره امر به معروف همدان از سوی او وکیل های مدافع به دادگاه ارائه شده است و اظهار تاسف کرد که دادگاه همدان به هبچ کدام از این دلایل توجه نکرده و یک حکم خودسرانه و خلاف قانون صادر کرده است. صدور این حکم در حالی انجام شده است که در اوایل خرداد ماه خانواده زهرا بنی یعقوب خبر از انتقال پرونده فرزندشان به دادگستری تهران داده بودند. پرونده دکتر زهرا بنی یعقوب پس از چند ماه پیگیری مداوم خانواده و و کلای مدافعش بالاخره از همدان به تهران ارجاع شده بود وبه گفته پدر زهرا این پرونده بر اساس نامه دادستان عمومی تهران هم اکنون به دادگاه جنایی در ارگ تهران منتقل شده است و وکلای مدافع منتظر تعیین وقت برای رسیدگی به این پرونده از سوی این دادگاه هستند. خانواده دکتر زهرا با این اعتقاد که روابط شخصی متهمان در همدان با مسوولان قضایی این شهر بر روند پیگیری پرونده فرزندشان تاثیر نامطلوب خواهد گذاشت ،خواهان انتقال این پرونده به تهران شده بودند. پیش از این از سوی دادگستری همدان روز اول تیرماه امسال برای رسیدگی به این پرونده در یکی از دادگاههای استان تعیین شده بود که با ارجاع پرونده به تهران ،دست اندرکاران این پرونده در تهران به خانواده زهرا گفته بودند ، جلسه رسیدگی در همدان به خودی خود منتفی خواهد شد. به گفته ابوالقاسم بنی یعقوب ،دست اندرکاران این پرونده در تهران از جمله مسوولان دفتر آقای هاشمی شاهرودی رییس قوه قضائیه و برخی از قاضی های دیوانعالی کشور از جمله قاضی حاجبی و قاضی غدیر پیش از این به او گفته بودند :"گر باوجود انتقال پرونده ،بازپرس و یا قاضی همدان برای این پرونده رای صادر کنند ،خودشان تحت تعقیب قضایی قرار خواهند گرفت ." ابوالقاسم بنی یغقوب گفت :"ما منتظریم که مسوولان قوه قضائیه ،از جمله قاضی های دیوانعالی کشور به وعده خود عمل کنند و حالا که بازپرس همدانی به صورت خودسرانه ،پرونده قتل دخترم را برخلاف تمام اصول و قواعد قضایی مختومه اعلام کرده است ،تحت تعقیب قرار دهند. او همچنین گفت :"دادسرای همدان براساس کدام قانون پرونده دخترم را که در حد یک پرونده ملی مطرح است ،مختومه کرده و اصلا چرا بدون برگزاری دادگاه برای چنین پرونده مهمی رای صادر کرده اند." پدر زهرا که به تازگی با دری نجف آبادی دادستان کل کشور نیز دیدار کرده است ،گفت :آقای دری نجف آبادی قول رسیدگی به این پرونده را در تهران و در یک شرایط منصفانه به من داده اند. در حکم بازپرس همدانی که تاریخ صدورش نهم تیرماه است و پس از ده روز به خانواده زهرا ابلاغ شده ، به شاکیان حداکثر تا ده روز فرصت داده شده که برای اعتراض به این حکم اقدام کنند.این حکم دقیقا در پایان مهلت قانونی اعتراض یعنی امروز به خانواده زهرا ابلاغ شده است. ". (کانون زنان ایران ) شکنجه و تجاوزبه فهیمه دری نو گورانی ، همسر سعید امامی از خطرناکترین عناصر اداره امنیت و اطلاعات زن سعید امامی که همسرش از پایه گذاران اداره اطلاعات و از خطرناکترین عناصر آن محسوب می شد و ابداع گری هایش در زمینه شکنجه و ترور و کشتار مخالفان سیاسی هنوز هم که هنوز است مورد استفاده بازجویان و ماموران امنیتی قرار می گیرد.از جمله کسانی است که به طرزی وقیحانه و وحشیانه علاوه بر شکنجه های درد آور به کرات مورد تجاوز جنسی فرار گرفت. فیلم بازجویی از همسر سعید امامی ( اسلامی ) توسط عده ای از کارکنان وزارت اطلاعات در خارج از محیط زندان و اداره اطلاعات منتشر شد. در فیلم بازجویی از همسر سعید امامی نشان داده می شود که چگونه دو بازجو در نهایت درنده خویی و وجشیگری برای اعتراف گرفتن از همسر سعید امامی (فهیمه دری نوگورانی ) کسی که همسرش سعید امامی از طراحان اصلی قتل های زنجیره ای و معاون وزیر اسبق اداره اطلاعات محسوب می شد.از هیچ اقدام ضد انسانی و هولناک و توحش آمیز برای گرفتن اعترافات ساختگی فرو گذار نمی شوند.
در اینجا لازم است یاد آوری شود که در جریان قتل های زنجیره ای و مرگ دلخراش مرحوم فرو ر و پروانه اسکندری و محمد مختاری و جعفر پوینده ، محمد شریف و غیره بنا به تئوری افرادی چون مصباح یزدی ، امامی کاشانی ،و دستور مستقیم آقای خامنه ای که همه از نیرو های هرم قدرت در کشور محسوب می شوند در دهه 70 انجام گرفت ،جریان اعتراف گیری از سعید امامی و همسر سعید امامی و نیز دیگر متهمان قتل های زنجیری به این منظور انجام می گیرد تا بازجویان و شکنجه گران می خواهند سمت وسوی قتل های زنجیره ای را به کشور های خارج نشانه بروند و به زعم خود افکار عمومی را از داخلی بودن این موضوع منحرف سازند.
لازم است خاطر نشان شود که سعید امامی یکی از جمله پایه گذاران اداره اطلاعات در طی چنددهه ها ی گذشته بود و با کشته شدن او و به عبارتی صحنه سازی خودکشی توسط دیگر اعضاء اداره اطلاعات ، خواسته یا ناخواسته اسرار بسیار ی از قتل ها و ترورها و شکنجه ها و سرکوب ها را به نفع آقای خامنه ای و دیگر سران ارتجاع را نا گفته باقی گذاشت. در جریان قتل های زنجیره ایی اگرسعید امامی زنده می ماند به احتمال زیاد از نقش آقای خامنه ای در ترور دگر اندبشان پرده برمی داشت.
- "ستاره، یکی از زندانیان سیاسی، به یکی از هم سلولی هایش که می گوید مورد تجاوز قرار گرفته اشاره می کند و می گوید : -این خانم بعد از دستگیری مورد تجاوز قرار گرفت و زمانی که متوجه شدند. حامله شده او را به سلول انفرادی بردند تا زمانیکه بچه اش متولد شد. بچه را بلافاصله از این خانم گرفتند و او را به شدت تحت فشار قرار دادند که به هیچ عنوان اجازه ندارد بگوید مورد تجاوز قرار گرفته است." ( رادیو بی بی سی فارسی) _"مژده ارسی از زندانیان دهه ۶۰ نیز در به یکی دیگر از موارد تجاوز به زنان در زندان اشاره می کند و می گوید ” نسرین بصیری یکی از اعضای چریک فدایی خلق بود که بر روی تخت شکنجه مورد تجاوز قرار گرفت در شرایطی که هیچ توانایی برای دفاع از خودش نداشت." تجاوز جنسی به مثابه تاکتیک جنگی آقای محسن مخملباف از کارگردان منتقد رژیم رادیکالیسم اسلامی در مصاحبه با رادیو صدای آلمان ضمن بیان به چالش کشیده شدن جمهوریت واسلامیت رژیم از تجاوز جنگی به مثابه یک تاکتیک جنگی نام برد که اقتدارگرایان در برابرجنبش فراگیر دموکراسی خواهی و آزادی به کار می بندند: " سازمان ملل تجاوز جنسی را در جهان، حتی در زمان جنگ ممنوع اعلام کرد. اين قانون میگويد که اگر سربازی در عمليات جنگی طرف مقابل را مورد تجاوز قرار بدهد، نه تنها سرباز مقصر است که فرمانده هم مقصر است. با زتاب نامه آقای کروبی در رابطه با تجاوز جنسی نسبت به زندانیان نگارش نامه مهدی کروبی نامزد معترض انتخابات به اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان در خصوص تجاوز و شکنجه شدید دختران و پسران در بازداشت گاه ها پس از ناآرامی های اخیر در ایران، تابوی سخن گفتن در خصوص تجاوز به زندانیان را به نوعی شکسته است. گزارش های مختلفی از تجاوز و شکنجه زندانیان در دوران های مختلف در ایران مخابره شد که هیچ کدام مورد تائید مقامات رسمی در ایران قرار نگرفت. اما برای نخستین بار نامه مهدی کروبی به اکبر هاشمی رفسنجانی مبنی بر شکنجه و تجاوز به بازداشت شدگان ناارامی های اخیر واکنش هایی را نیز در پی داشت. علی لاریجانی رئیس مجلس ایران اعلام کرده که نامه آقای کروبی باید بررسی شود. با اینکه انتشار اخباری در باره تجاوزچنسی و شکنجه نسبت به زندانیان سابقه دارد اما نامه مهدی کروبی باز گو کننده وضعیتی کاملا متفاوت است . آقای محسن مخلباف در این باره می گوید: "کسانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند به آقای کروبی مراجعه کرده اند.و با ایشان این موضوع را در میان گذاشته اند که وقتی آقای کروبی ... بدون سند حرف نمیزند. اين آدم به صورت گسترده اين مسئله را اعلام میکند و به آقای هاشمی اعلام میکند که به آقای خامنهای بگويد که در قطعيت اين مسئله هيچ شکی وجود ندارد.... بسياری از آنها اعلام آمادگی کردند که اگر دچار خطر نشوند، باز بيايند و اطلاعاتشان را به صورت علنی اعلام کنند. تعدادی هم آمدند و گفتند، ما جرأت نمیکنيم، برای اينکه میترسيم اقوام ديگرمان هم مورد اين ظلم واقع شوند. ولی تعداد زيادی برای اينکه در دادگاهها شهادت بدهند، اعلام آمادگی کردند... ( رادیو صدای آلمان )
مقایسه زندان های دوران 50ساله استبداد پهلوی با زندان های دوران 30ساله مستبدان مذهبی محسن مخلمباف از زندانیان دوران پهلوی چنین به ابزار نظر می پردازد: "من چهار سال و نيم در زندان بودم. با اينکه شکنجهی زيادی شدم و گلوله خوردم، ۱۰۰ روز در بيمارستان خوابيدم، چهار بار به دليل شکنجه عمل جراحی شدم و بعد از ۳۲تا ۳۳ سال هنوز میلنگم و گاهی بايد با عصا راه بروم، ولی با اينکه من ۱۷ سالم بود، هيچ موردی از تجاوز جنسی را نديدم و در مورد من اتفاق نيفتاد. به علاوه من ۷ هزار زندانی سياسی را در ۴ سال و نيم دورهی زندان شاه ديدم، با آنها زندگی کردم، حتی در يک مورد نشنيدم کسی به من بگويد که به خودش تجاوز شده يا اينکه مشاهده کرده يا شنيده که به يک زندانی تجاوز جنسی صورت گرفته است.غير از يک مورد، در گزارشهايی که خانم اشرف دهقان به من میداد و قبل از زندان شنيده بودم، هيچگاه من در زندان به چنين چيزی برنخوردم. آقای کروبی هم همين نکته را میگويند که طی ۱۵ سال زندانهای شاه چنين موردی گزارش نشده و نشان میدهد که اساسا در دورهی شاه با اينکه شکنجههای وسيعی بوده، به دليل فضايی که در آن دوره حاکم بوده اينها انگيزهای نداشتند برای اينکه از زندانی سياسی لذت جنسی ببرند.... ...اين اتهام که جنبش سبز به خارج وابسته است، برای اين است که ما را محکوم کنند تا ۷۰ ميليون ايرانی گروگانگرفته شده توسط خامنهای نتوانند از شش ميليارد بشر تقاضای کمک کنند. ما به عنوان ۷۰ ميليون بشر، مورد ظلم و در شرايط جنگی واقعشدهی ايرانی از تمام بشريت به هر شکل تقاضا میکنيم که به داد ما مردم برسند. مگر ممکن است به دختر و پسر در زندان يک کشور تجاوز شود، فقط به صرف اينکه اينها يک رأی دادهاند. شما چنين چيزی را در تاريخ بشر نشنيدهايد." علاوه بر آقای محسن مخملباف و آقای مهدی کروبی ، آقای فرخ نگهدار از طیف چپ و مارکسیستی اپوزسیون نیز که خود سال ها در زندان زمان شاه زندانی بوده است در این خصوص چنین به ابراز نظر می پردازد: " در زمان شاه نیز زندانیان مورد شکنجه قرار می گرفتند، اما مسئله تجاوز در آن زمان گزارش نشده است". فرخ نگهدار، از زندانیان پیش از انقلاب، با تاکید بر اینکه در مورد تجاوز به زندانیان اطلاعاتی ثبت نشده است، می گوید: “در آن دوران در رابطه با زندانیان آقایان ما یک چنین شکنجه ای را ندیدیم و در رابطه با زندان زنان شایعه یا اطلاعاتی در این زمینه تا جائیکه من اطلاع دارم ، مندرج نشده است. " (بی بی سی ) نتیجه گیری : در چنین وضعیت کاملا بحرانی که سیر حوادث اخیر به طرزی غیر قابل پیشبینی درآمده است، وظیفه همه نیروهای آگاه ، توده ای و انقلابی است که برای ایجاد تغییرات رادیکال و ساختاری در جامعه تحلیلی عمیق و کارشناسانه و دقیق از ماهیت این نوع شکنجه ها و تجاوزات جنسی که همچون شکنجه ها و تجاوزات دهه 60 به طرز سیستماتیک در حال انجام است ،ارائه دهند. اطلاع رسانی و شفاف سازی فضا در این مقطع خاص تاریخی- که صفحه زرینی از مبارزات رهایی بخش مردم ایران در حال نگاشته شدن است – بسیار حائز اهمیت است .البته واضح است که اطلاع رسانی در این باره بدون کمک و همگامی و همفکری همه کسانی که در واقع از قربانیان تجاوز و شکنجه و خشونت محسوب می شوند ،بسیار دشوار خواهد بود. پیگیری حقوقی تجاوزهای جنسی سیستماتیک به عنوان مصادیق جنایت علیه بشریت و تلاش برای به مجازات رساندن عاملان آن از دیگر وظایفی است که امروز جزء وظایف خطیر و بنیادین همه فعالان حقوق بشر و به ویژه فعالان جنبش زنان می باشد. بازتاب وسیع چنین اخباری و نیز افشاگری و آگاهی بخشی و نشان دادن اسناد و مدارکی که در رابطه با موضوع تجاوزات جنسی منتشر شده با عنایت به این مهم که جامعه ایران یک جامعه ای است که در آن تعصبات مذهبی و سنتی بسیار بالا می باشد. به نوبه خود می تواند تا حدود بسیار زیاد باعث ریزش نیرو در میان جناح ارتجاع شود .و آنها را مجبور کند تا از مواضع تمامیت خواهانه و توحش آمیز خود به عقب رانده شوند . شهناز غلامی 31 /08 /2009
ارسالی از طرف : tabriz ogli
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر