در سالهای اخیر یک اصطلاح سیاسی بنام "نهضت ملی آذربایجان جنوبی" در افکار عمومی جامعه آذربایجان جنوبی و در مطبوعات جهان برای خود جا باز کرده و فضای مناسبی را برای بهتر و بیشتر جا افتادنش بوجود آورده، میآورد. آنچنانکه در روزهای اخیر یک تلویزیون ملی مان فقط با هدف رهایی آذربایجان جنوبی شروع به فعالیت کرده است . GuNaZ TV بنام تلویزیون "آنا یوردو" نیز همچنان به فعالبت خود ادامه میدهد. این فضای سیاسی- فکری که به همت و فداکاری ایمان آورندگان به عاقبت آذربایجان مرحله مرحله و بتدریج خلق گشته است در دستیابی به اهداف ملی بسیار جدی و مصمم بنظر میرسد. فضای تاریک مسمومی که شونیزم هار پارسی بوجود آورده بود دیگردر ادامه حیات منفور خود با اراده ملی ملتها رودررو گشته است. روند گلوبالیزاسیون در دریده شدن زندان فکری شونیزم هار پارسی تأثیر وافری داشته است. در تسریع یک جنبش سیاسی – فکری از دیدگاه سوسیولوزی سه مرحله زیر را میتوان در نظر گرفت: ضرورت فرهنگی و تضاد زبانی ، ضرورت داخلی، ضرورت جهانی. در پروسه رشد تفکر ملی آذربایجان جنوبی این سه فاکتور بطور همآهنگ متأثر و موثر مینماید. در عین حال یک جنبش باز در مرحله تکاملی خود سه مرحله را باید طی کند: 1. مرحله رمانتیزم. در این گام بیشتر به میتولوزیها و تحقیقات و تدقیقات بر آثاری چون فلکلور توجه میشود. این مرحله بسیار فراگیر است و اکثریت قریب به اتفاق جامعه را به اندرون و مرکز جاذبه خود میکشاند. زیرا درنهاد و تحت الشعور هر فرد بخشی از تحت الشعور ملی – تاریخی به هستی اسرار انگیز خود ادامه میدهد. این مرحله بنظر من در جنبش ملی ما سپری گشته است. 2. مرحله علمی و تئوریک. در این مرحله بخصوص تاریخ و تمدن ملی از دیدگاههای مختلف تاریخی و سوسیولوزیکی مورد ارزیابی قرار میگیرد. این مرحله حامل دو نوع آماج میباشد:1. هدف علمی، که هستی و فلسفه هستی ملت و ملت بودن مورد پزوهش و ارزیابی قرار میگیرد. 2. هدف قعلی، که با الهام از مرحله اول نظریه ها و جهانبینی های جنبش و طرز مشی سیاسی مورد سنجش باید قرار بگیرد. انرزی حسسی، فکری که از تاریخ اتنوس و سرشت ملی منشأ میگیرد، دینامیزم "راه رفت" و مشی جنبش را تعیین میکند. 3. مرحله سیاسی. در مراحل شخصییت سازی و آماده کردن خلق برای رهایی همچنین محیط معنوی – ایدئولوزیکی نیز خود بخود تبلور و تشکل می یابد. هدفهای سیاسی جنبش از طرف «مرکز فکری» نهضت بطور کونکرئت معین میگردد و متناسب با این اهداف سیاسی تبلیغات و تشخیصات ملی – پولیتیک انجام میگیرد. پس از فروپاشی جهنم کمونیزم دور جدیدی در جهان آغاز گشت. در این مرحله که آنرا میشود «ناسیونالیزم پست مدرن» نامید هر ملتی با الهام از تجارب قبل از انقلاب اکتبر 1917 روسیه و بعد از آن فقط و فقط به نفع خویشتن نیروی معنوی – مادی خود را متمرکز کرد. در این تمرکزگرایی ذهنی آذربایجان جنوبی نیز تجارب بسیار ارزشمندی کسب کرد. در آغاز کار سه نوع دیدگاه بوجود آمده بود: 1.ایران میتواند یک کشور چند زبانه باشد.2. ایران میتواند بصورت فئدرال باشد.3. آذربایجان جنوبی میتواند در جغرافیای تاریخی خود معمار استقلال سیاسی خود باشد. دو نظریه اول در پروسه تکاملی حرکت ملی آذربایجان جنوبی به کنار گذاشته شد. زیرا شونیزم هار پارسی آنچنان «پارس» میکند که راه هر نوع سازش و گفتگو را مسدود کرده است. هم هاری پارس کنندگان وهم تجربه های ما مفکوره استقلال را بشکل آلترناتیو بی آلترناتیو به ما عرضه داشته است. بعضی عقب ماندگان و هم گام زمان نشدگان خودی تاریخ اتنوس و تاریخ سیاسی مدرن را قاطی میکنند. میگویند که در خارج از جغرافیای آذربایجان جنوبی اتراک بسیار است، آنانرا چسان خواهیم کرد؟ جواب ما چنین است که آنان نیز در ایران فدرال و یا چند زبانه ای که بدون آذربایجان جنوبی خواهد بود به حیاتشان ادامه خوهند داد. یعنی استقلال برای آذربایجان جنوبی و فدرالیزم و...برای ایران. عادلانه ترین مدل رهایی. استقلال آذربایجان جنوبی برای آنان تأمینات جانی و حیاتی خواهد داد. استقلال یک ملت بر مبنای جغرافیای آن ملت استوار میگردد. اگر دو سوم ملت ما در خارج از جغرافیای تاریخی آذربایجان جنوبی زندگی بکند باز این دلیل بر طفره رفتن ما از مفکوره استقلال نباید باشد. زیرا مسکن و مدفن نیاکانمان آذربایجان مظهر هستی و حیات ملی ماست.
:ساوالان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر