۰۶ خرداد ۱۳۸۸

نوک تیز حملات نژادپرستان پارس به سوی کودکان معصوم تورک- ساوالان اوغلو

مواظب کودکان معصوممان باشیم

« بله!عمو پورنگ هم بله!!»

این روزها با بیرون آمدن و پخش مجلس خبیث ترین و نژاد پرست ترین رئیس جمهور ایران(محمد خاتمی) ماهیّت رژیم تا مغز استخوان نژاد پرست جمهوری اسلامی بر همۀ ملّت های ایران از جمله ملّت تاریخ ساز و قهرمان تورک آشکار شده است .اما ایا تنها خاتمی شوونیست و پارس پرست و نژادپرست است؟پاسخ منفی است.همۀ رؤسای جمهور ایران رفسنجانی، احمدی نژاد و… به بیماری نژادپرستی دچارند.اما جلوه های این نژادپرستی متفاوت است. مثلاً کمک های بی شائبۀ رفسنجانی و هیأت حاکم بر تهران به ارمنی های نژادپرست جنایتکاردر نبرد مسلمانان مظلوم تورک آزربایجان شمالی با رژیم داشناکسیون ارمنستان در زمان رفسنجانی،اعلام خواهرخواندگی اصفهان و شیراز با ایروان(!) در زمان احمدی نژاد و توهین روزنامۀ کثیف ایران به ترکان ایران در زمان همین رئیس جمهور و کمک های بی شائبه و آشکار و نهان رژیم در زمان خاتم و احمدی نژاد به کردهای توسعه طلب و جنایتکار در اشغال آزربایجان غربی و سیاست کثیف کردنشین کردن آرام سرزمین های ترک های آزربایجان یکی دانستن ملت قهرمان تورک ایران با مغول(؟)د رکتاب درسی ادبیِات فارسی(۱)در شعر شوونیستی و نژادپرستانۀ «در امواج سند»اثر نژادپرست کثیف آریامهری «مهدی حمیدی»در صفحات ۹۷ و ۹۹ و۱۰۰ کتاب ادبیّات فارسی(۱)(بیت های ۸ و ۲۶ و ۲۸ و۳۹)که درست از زمان روی کارآمدن خاتمی تمدّن پناه (سال ۱۳۷۶)چاپ شد و بی اعتنا به اعتراضات گستردۀ و همه سالۀ دبیران ادبیّات تورک سراسر کشور هنوز که هنوز است سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش نژادپرست و پارس پرست ایران و دفتربرنامه ریزی و تألیف کتاب های درسی با سردمداری شوونیست های نژاد پرستی چون «دکتر حسن ذالفقاری» و …. چاپ درس های موهن و کثیفی مثل این را ادامه می دهند.جالب این که در این شعر جلال الدین خوارزمشاه که هم از جانب پدر و هم از جانب مادر از ترکان اصیل قنقلی و خوارزمشاهی است تاجیک(پارس)محسوب شده و جنگ بین سپاه تورک خوارزمشاهی با مغول های متجاوز جنگ بین «ترک و تاجیک»(؟)محسوب شده و منظور این شاعر نژادپرست از ترک مغول ها هستند(!)ترکان بزگ و تارخ ساز ایران بروید و بخوانید و ببینید که نژادپرستان پارس با دزدیدن قهرمانانمان از ما و «تاجیک»دانستن آنان و تحریف تاریخمان اوّل آن ها را «تاجیک» می کنند و بعد ما تورکان را مغول و «غول» و «اهریمن» می خوانند(عمق شیطنت و شعبده بازی نژادپرستان پارس را ببینید که تمام نبوغ خود را چگونه حقیرانه در جهت آسیمیله کردن فرزندان معصوم نوجوانمان در دبیرستان ها و کتب درسی کثیفشان صرف می کنند تا نوجوان ما «در همان آغاز شکل گیری هویّتش» ودر همان آغازین سال دبیرستان و در ۱۴ سالگی از تورک بودن خودش که «مشیّت الهی» است و اتفاقاً نعمت بزرگی هم است، شرمنده شود وراحت تر بگوید من «تورک نیستم،من ایرانی هستم»(!) آری این نژادپرستان پارس پرست احمقانه ملّت تورک را دست کم می گیرند در حال که «بیز بیلیریک»(ما می دانیم)!.خاک بر سر تورکی که با همۀ این شواهد و دلایل مستند از سیستم نژادپرست حاکم بر ایران در این ۸۴ سال اخیر و به ویژه در این ۳۰ سال امیّد خیر دارد و خاک بر سر تورکی که پای صندوق رأی چنین نظام کثیفی می رود.
آری شیطنت های این رژیم جنایتکار ضد بشر و ضد تورک تنها در سیاست داخلی و خارجی و کتب درسی خلاصه نمی شود.یکی از ساده ترین راه های اعمال سیاست های کثیف نژادپرستانه کوک کردن و به میدان انداختن دلقک های معرکه بکیر حرام زاده ای مثل «ماهی صفت» است که دقیقاً پا جای پای «سیّدکریم»(دلقک آریامهری)گذاشته است .البته برای دلقک بودن و دلقک بازی محدودیّتی در رژیم جمهوری شیطانی نیست و ملّا جماعت همۀ مردم ایران را دلقک و مطرب و مسخره می خواهند،از این رو مرکز سیستم دلقک سازی ودلقک بازی نژادپرستانه تلویزیون کثیف و نژادپرست دولتی این رژیم موسوم به «صدا و سیما»می باشد!
تورکان قهرمان ایران: این یک هشدار و یک بیدارباش است .مواظب اطفال معصوم و بی گناهتان باشید.چون سیاست های نژادپرستانۀ رژیم پارس پرست ایران حتی مغز بچّه های ما را هدف گرفته است.و این هشدار به ساده دلانی است که امید خیر به آپارتاید سیاسی و فرهنگی حاکم بر ایران دارند:دلقک معروف و محبوب «شبکۀ ملّی» صدا و سیمای جمهوری شیطانی موسوم به «عمو پورنگ»یکی از دلقک های رسمی و سازمان یافتۀ نظام نژادپرست جمهوری اسلامی است.آری از عمق خیانت این سیستم جنایتکار همین بس که حتّی به اطفال بی گناه ما نیز رحم نمی کند و سیاست کثیف آسیمیلاسیون را حتّی از ۲ و ۳ سالگی کودکان معصوممان شروع می کند. حیرت نکنید!نوک تیز حملۀ سیاست های نژادپرستانه رژیم به سوی اطفال بی گناه ما تورکان مظلوم نیز نشانه رفته است.
یادم هست که روزی طفل ۵ سالۀ من داشت «سیمای خردسالان» را که قسمتی از برنامۀ کودک شبکه ۱ سیما است با دقّت نگاه می کرد و خیلی شاد بود.چون دلقک معروف ،عمو پورنگ شخصیّت محبوبی در بین کودکان دارد و اطفال معصوم و مظلوم ما او را «دوست دارند»(توجّه داشته باشید به «دوست دارند»چون متضمّن «الگوبرداری»از این شخصیّت است چراکه با خوشمزگی ها و میمون بازی هایش توجّه هر بچه ای را به خودش جلب می کند و همین سبب جلب توجّه تمرکز حواس و درنتیجه تأثیر عمیق گفته های دلقکهایی مثل او بر ذهن ناخودآگاه کودکانمان می شود).من کنجکاو شدم که این مجری محبوب کودکان در ایران چه می گوید .بازی بازی تقلید لهجه های ملّت های ایران بود و مشاغل مختلف که شاغلین هر کدام جزو یکی از ملّت های ایران بودند توسّط عمو پورنگ و آن بچّه سرتقی ،که همیشه همراه اوست ولابد توسط رژیم آخوندی«الگوی بچه های ما» محسوب می شود،انجام می شد .جالب این که هنگام تقلید صدا و حرفهای «نقش یک کارشناس احمق و بی شعور»عمو پورنگ با «لهجۀ تورکی»آشکاری حرف زد!! آیا شما تورکان آگاه ایران آیا این برنامه را که پشتش کارگردان و… دارد اتّفاقی می دانید؟!اگر اتّفاقی می دانید انسان های ساده دل بی چاره ای هستید.به یاد داشته باشیم که توهین به تورک ها در ایران و تحقیر ملّت تورک در ۸۴ سال اخیر هرگز امری موردی و اتفاقی نیست که امثال آخوند شیطان،خاتمی،یا آن آخوند سیاه عمامۀ کثیف مجلسش که یک گردن کلفت یزدی است،«زن زنازاده»را «ترک یا رشتی» بخوانند و به صداقت و جوانمردی ما تورکان که دهانشان را با نجاست پر نمی کنیم قاه قاه بخندند.این گونه شیطنت ها جزو یک سیاست استراتژیک فرهنگی است که ۸۴ سال است به طور آشکار و پنهان با قدرت و پیچیدگی مثال زدنی به صورت کاملاً سیستماتیک و نظام مند اجرا شده و می شود و اگر آگاه نباشیم و نجنبیم اجرا خواهد شد.برنامه های تلویزیونی و فیلم های سینمایی فارسی ایران کاملاً آلوده به ویروس خطرناک نژادپرستی ضد تورک است.و اتفاقاً نوک تیز حملۀ اینان اطفال و نوجوانان معصوم و از همه جا بی خبر ما هستند.
ملّت غیور و تاریخ ساز و قهرمان تورک،هشیار باشیم.کتاب های درسی آلوده به نجاست نژادپرستی مثل کتاب ادبیات فارسی ۱ را پاره کنیم و در جلوی ادرارات آموزش و پرورش شهرها بریزیم و فریاد بزنیم «ما کتاب هایی که در آن ها به ما توهین شده را نمی خواهیم»«ما ملّت قهرمان و تاریخ ساز تورکیم ما مغول نیستیم»«ما ایرانی هستیم ایران ارث آبای هیچ ملّت خاصی نیست» که هر چند وقت یک عدّه پارس پرست هر نجاستی بخواهند بخورند.برویم ماهواره بخریم و برنامه کودک تلویزیون جمهوری آزربایجان و تورکیه را باز کنیم تا فرزندانمان ببینند و به تورک بودن خودشان ببالند. نه این که مغز و روحشان را به سخنان و ادا و اطوارهای دلقک های حکومتی مثل عمو پورنگ بسپاریم که به صورت هنری(!) و غیرمستقیم ایدۀ مشئوم «ترک خر» را با نمایش ها و دلقک بازی هایش تئوریزه کند.
آری ملّت بزرگ تورک ایران بیدار شده است .دیگر همۀ ما می دانیم که «پشت پرده» چه خبر است .همۀ ما یک صدا با هم می گوییم «پارس پرست نژادپرست از با عمامه بی عمامه از ایران گم شو! دست تو دیگر برای ما رو شده است و از پنهانی ترین و شیطانی ترین سیاست هایت خبر داریم و تو را حتی بهتر از خودت می شناسیم »
ای تورک بزرگ ایرانی تو از نسل بزرگان و سروران و نابغه هایی هستی که هزار سال بر این خاک و در این خاک سروری کرده اند. زمانی شوونیست نژادپرست ضد تورک معروف «غلامعلی حدّاد عادل»در فرهنگستان پوشالی زبان فارسی(در اصل پارسی)شعار «پارسی را پاس بداریم»را سرداد. اکنون ما تورکان قهرمان با قدرت و غیرت«تورکی نی قورویاق»(تورکی را حفظ کنیم) را سرمی دهیم و خودمان حافظ زبان پربار و ارزشمند۷۰۰۰سالۀ خودمان، زبان بین المللی و رسمی حداقل ۵۰۰میلیون نفر انسان می شویم.جوانان و دانشجویانمان باید شهر به شهر و روستا به روستا بروند و از پیران خردمند تورک آتالار سؤزو( ضرب المثل ها ) ودئییملر( اصطلاحات عامیانه و مردمی)و لغات تورکی و ماهنیلار(ترانه های عامیانه)و بایاتیلار و…. را جمع آوری وتوسّط اینترنت یا با چاپ حفظ کنند.آری« باجیلار قارداشلار اؤز دیلی میزی کی بیزیم ناموسوموزدور ایتلرین آغزینلان قورویاق».

یاشاسن تورک میللتی

نوک تیز حملات نژادپرستان پارس به سوی کودکان معصوم تورک- ساوالان اوغلو

مواظب کودکان معصوممان باشیم

« بله!عمو پورنگ هم بله!!»

این روزها با بیرون آمدن و پخش مجلس خبیث ترین و نژاد پرست ترین رئیس جمهور ایران(محمد خاتمی) ماهیّت رژیم تا مغز استخوان نژاد پرست جمهوری اسلامی بر همۀ ملّت های ایران از جمله ملّت تاریخ ساز و قهرمان تورک آشکار شده است .اما ایا تنها خاتمی شوونیست و پارس پرست و نژادپرست است؟پاسخ منفی است.همۀ رؤسای جمهور ایران رفسنجانی، احمدی نژاد و… به بیماری نژادپرستی دچارند.اما جلوه های این نژادپرستی متفاوت است. مثلاً کمک های بی شائبۀ رفسنجانی و هیأت حاکم بر تهران به ارمنی های نژادپرست جنایتکاردر نبرد مسلمانان مظلوم تورک آزربایجان شمالی با رژیم داشناکسیون ارمنستان در زمان رفسنجانی،اعلام خواهرخواندگی اصفهان و شیراز با ایروان(!) در زمان احمدی نژاد و توهین روزنامۀ کثیف ایران به ترکان ایران در زمان همین رئیس جمهور و کمک های بی شائبه و آشکار و نهان رژیم در زمان خاتم و احمدی نژاد به کردهای توسعه طلب و جنایتکار در اشغال آزربایجان غربی و سیاست کثیف کردنشین کردن آرام سرزمین های ترک های آزربایجان یکی دانستن ملت قهرمان تورک ایران با مغول(؟)د رکتاب درسی ادبیِات فارسی(۱)در شعر شوونیستی و نژادپرستانۀ «در امواج سند»اثر نژادپرست کثیف آریامهری «مهدی حمیدی»در صفحات ۹۷ و ۹۹ و۱۰۰ کتاب ادبیّات فارسی(۱)(بیت های ۸ و ۲۶ و ۲۸ و۳۹)که درست از زمان روی کارآمدن خاتمی تمدّن پناه (سال ۱۳۷۶)چاپ شد و بی اعتنا به اعتراضات گستردۀ و همه سالۀ دبیران ادبیّات تورک سراسر کشور هنوز که هنوز است سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش نژادپرست و پارس پرست ایران و دفتربرنامه ریزی و تألیف کتاب های درسی با سردمداری شوونیست های نژاد پرستی چون «دکتر حسن ذالفقاری» و …. چاپ درس های موهن و کثیفی مثل این را ادامه می دهند.جالب این که در این شعر جلال الدین خوارزمشاه که هم از جانب پدر و هم از جانب مادر از ترکان اصیل قنقلی و خوارزمشاهی است تاجیک(پارس)محسوب شده و جنگ بین سپاه تورک خوارزمشاهی با مغول های متجاوز جنگ بین «ترک و تاجیک»(؟)محسوب شده و منظور این شاعر نژادپرست از ترک مغول ها هستند(!)ترکان بزگ و تارخ ساز ایران بروید و بخوانید و ببینید که نژادپرستان پارس با دزدیدن قهرمانانمان از ما و «تاجیک»دانستن آنان و تحریف تاریخمان اوّل آن ها را «تاجیک» می کنند و بعد ما تورکان را مغول و «غول» و «اهریمن» می خوانند(عمق شیطنت و شعبده بازی نژادپرستان پارس را ببینید که تمام نبوغ خود را چگونه حقیرانه در جهت آسیمیله کردن فرزندان معصوم نوجوانمان در دبیرستان ها و کتب درسی کثیفشان صرف می کنند تا نوجوان ما «در همان آغاز شکل گیری هویّتش» ودر همان آغازین سال دبیرستان و در ۱۴ سالگی از تورک بودن خودش که «مشیّت الهی» است و اتفاقاً نعمت بزرگی هم است، شرمنده شود وراحت تر بگوید من «تورک نیستم،من ایرانی هستم»(!) آری این نژادپرستان پارس پرست احمقانه ملّت تورک را دست کم می گیرند در حال که «بیز بیلیریک»(ما می دانیم)!.خاک بر سر تورکی که با همۀ این شواهد و دلایل مستند از سیستم نژادپرست حاکم بر ایران در این ۸۴ سال اخیر و به ویژه در این ۳۰ سال امیّد خیر دارد و خاک بر سر تورکی که پای صندوق رأی چنین نظام کثیفی می رود.
آری شیطنت های این رژیم جنایتکار ضد بشر و ضد تورک تنها در سیاست داخلی و خارجی و کتب درسی خلاصه نمی شود.یکی از ساده ترین راه های اعمال سیاست های کثیف نژادپرستانه کوک کردن و به میدان انداختن دلقک های معرکه بکیر حرام زاده ای مثل «ماهی صفت» است که دقیقاً پا جای پای «سیّدکریم»(دلقک آریامهری)گذاشته است .البته برای دلقک بودن و دلقک بازی محدودیّتی در رژیم جمهوری شیطانی نیست و ملّا جماعت همۀ مردم ایران را دلقک و مطرب و مسخره می خواهند،از این رو مرکز سیستم دلقک سازی ودلقک بازی نژادپرستانه تلویزیون کثیف و نژادپرست دولتی این رژیم موسوم به «صدا و سیما»می باشد!
تورکان قهرمان ایران: این یک هشدار و یک بیدارباش است .مواظب اطفال معصوم و بی گناهتان باشید.چون سیاست های نژادپرستانۀ رژیم پارس پرست ایران حتی مغز بچّه های ما را هدف گرفته است.و این هشدار به ساده دلانی است که امید خیر به آپارتاید سیاسی و فرهنگی حاکم بر ایران دارند:دلقک معروف و محبوب «شبکۀ ملّی» صدا و سیمای جمهوری شیطانی موسوم به «عمو پورنگ»یکی از دلقک های رسمی و سازمان یافتۀ نظام نژادپرست جمهوری اسلامی است.آری از عمق خیانت این سیستم جنایتکار همین بس که حتّی به اطفال بی گناه ما نیز رحم نمی کند و سیاست کثیف آسیمیلاسیون را حتّی از ۲ و ۳ سالگی کودکان معصوممان شروع می کند. حیرت نکنید!نوک تیز حملۀ سیاست های نژادپرستانه رژیم به سوی اطفال بی گناه ما تورکان مظلوم نیز نشانه رفته است.
یادم هست که روزی طفل ۵ سالۀ من داشت «سیمای خردسالان» را که قسمتی از برنامۀ کودک شبکه ۱ سیما است با دقّت نگاه می کرد و خیلی شاد بود.چون دلقک معروف ،عمو پورنگ شخصیّت محبوبی در بین کودکان دارد و اطفال معصوم و مظلوم ما او را «دوست دارند»(توجّه داشته باشید به «دوست دارند»چون متضمّن «الگوبرداری»از این شخصیّت است چراکه با خوشمزگی ها و میمون بازی هایش توجّه هر بچه ای را به خودش جلب می کند و همین سبب جلب توجّه تمرکز حواس و درنتیجه تأثیر عمیق گفته های دلقکهایی مثل او بر ذهن ناخودآگاه کودکانمان می شود).من کنجکاو شدم که این مجری محبوب کودکان در ایران چه می گوید .بازی بازی تقلید لهجه های ملّت های ایران بود و مشاغل مختلف که شاغلین هر کدام جزو یکی از ملّت های ایران بودند توسّط عمو پورنگ و آن بچّه سرتقی ،که همیشه همراه اوست ولابد توسط رژیم آخوندی«الگوی بچه های ما» محسوب می شود،انجام می شد .جالب این که هنگام تقلید صدا و حرفهای «نقش یک کارشناس احمق و بی شعور»عمو پورنگ با «لهجۀ تورکی»آشکاری حرف زد!! آیا شما تورکان آگاه ایران آیا این برنامه را که پشتش کارگردان و… دارد اتّفاقی می دانید؟!اگر اتّفاقی می دانید انسان های ساده دل بی چاره ای هستید.به یاد داشته باشیم که توهین به تورک ها در ایران و تحقیر ملّت تورک در ۸۴ سال اخیر هرگز امری موردی و اتفاقی نیست که امثال آخوند شیطان،خاتمی،یا آن آخوند سیاه عمامۀ کثیف مجلسش که یک گردن کلفت یزدی است،«زن زنازاده»را «ترک یا رشتی» بخوانند و به صداقت و جوانمردی ما تورکان که دهانشان را با نجاست پر نمی کنیم قاه قاه بخندند.این گونه شیطنت ها جزو یک سیاست استراتژیک فرهنگی است که ۸۴ سال است به طور آشکار و پنهان با قدرت و پیچیدگی مثال زدنی به صورت کاملاً سیستماتیک و نظام مند اجرا شده و می شود و اگر آگاه نباشیم و نجنبیم اجرا خواهد شد.برنامه های تلویزیونی و فیلم های سینمایی فارسی ایران کاملاً آلوده به ویروس خطرناک نژادپرستی ضد تورک است.و اتفاقاً نوک تیز حملۀ اینان اطفال و نوجوانان معصوم و از همه جا بی خبر ما هستند.
ملّت غیور و تاریخ ساز و قهرمان تورک،هشیار باشیم.کتاب های درسی آلوده به نجاست نژادپرستی مثل کتاب ادبیات فارسی ۱ را پاره کنیم و در جلوی ادرارات آموزش و پرورش شهرها بریزیم و فریاد بزنیم «ما کتاب هایی که در آن ها به ما توهین شده را نمی خواهیم»«ما ملّت قهرمان و تاریخ ساز تورکیم ما مغول نیستیم»«ما ایرانی هستیم ایران ارث آبای هیچ ملّت خاصی نیست» که هر چند وقت یک عدّه پارس پرست هر نجاستی بخواهند بخورند.برویم ماهواره بخریم و برنامه کودک تلویزیون جمهوری آزربایجان و تورکیه را باز کنیم تا فرزندانمان ببینند و به تورک بودن خودشان ببالند. نه این که مغز و روحشان را به سخنان و ادا و اطوارهای دلقک های حکومتی مثل عمو پورنگ بسپاریم که به صورت هنری(!) و غیرمستقیم ایدۀ مشئوم «ترک خر» را با نمایش ها و دلقک بازی هایش تئوریزه کند.
آری ملّت بزرگ تورک ایران بیدار شده است .دیگر همۀ ما می دانیم که «پشت پرده» چه خبر است .همۀ ما یک صدا با هم می گوییم «پارس پرست نژادپرست از با عمامه بی عمامه از ایران گم شو! دست تو دیگر برای ما رو شده است و از پنهانی ترین و شیطانی ترین سیاست هایت خبر داریم و تو را حتی بهتر از خودت می شناسیم »
ای تورک بزرگ ایرانی تو از نسل بزرگان و سروران و نابغه هایی هستی که هزار سال بر این خاک و در این خاک سروری کرده اند. زمانی شوونیست نژادپرست ضد تورک معروف «غلامعلی حدّاد عادل»در فرهنگستان پوشالی زبان فارسی(در اصل پارسی)شعار «پارسی را پاس بداریم»را سرداد. اکنون ما تورکان قهرمان با قدرت و غیرت«تورکی نی قورویاق»(تورکی را حفظ کنیم) را سرمی دهیم و خودمان حافظ زبان پربار و ارزشمند۷۰۰۰سالۀ خودمان، زبان بین المللی و رسمی حداقل ۵۰۰میلیون نفر انسان می شویم.جوانان و دانشجویانمان باید شهر به شهر و روستا به روستا بروند و از پیران خردمند تورک آتالار سؤزو( ضرب المثل ها ) ودئییملر( اصطلاحات عامیانه و مردمی)و لغات تورکی و ماهنیلار(ترانه های عامیانه)و بایاتیلار و…. را جمع آوری وتوسّط اینترنت یا با چاپ حفظ کنند.آری« باجیلار قارداشلار اؤز دیلی میزی کی بیزیم ناموسوموزدور ایتلرین آغزینلان قورویاق».

یاشاسن تورک میللتی

۰۲ خرداد ۱۳۸۸

زن بازیچه ای در بازی حرکت ملی,مرد سالاری به زبان ترکی


در یک فضای آزاد و بدون هیچ گونه تعصب فکری قصد نگاهی اجمالی به نقش زن در حرکت ملی آذربایجان یا به عبارت بهتر رابطه ی میان دو ریشه هویتی یک فرد که بارها از طرف هر دو گروه فکری مورد نگاههای رادیکال و اکثرا متعصبانه روبه رو شده است.ابتدای کلام را با جمله ای زیبا از شارل فوریر شروع می کنم:در هر جامعه،درجه آزادی زنان مقیاس طبیعی آزادی عمومی است(البته همین جمله توسط خود کارل مارکس در دستنویس های اقتصادی و فلسفی 1844هم ذکر شده است).
حرکت ملی آذربایجان به عنوان یک جریان فکری که بخش عمده ی آن را ناسیونالیسم تشکیل داده همانند یک سیل خروشان خود را به عنوان مطرح ترین جنبش اجتماعی آذربایجان شناسانده است.می توان در حالت کلی از این حرکت،به عنوان یک حرکت حق طلبانه نام برد که این تعریف بخش های دیگر آن را نیز پوشش می دهد(بحث هایی چون دموکراسی،حقوق بشر و...)در این میان زن،تشکیل دهنده ی بیش از نیمی از جامعه ی آذربایجان همواره از شروع این جریان فکری سعی در ایجاد رابطه ی منطقی میان هویت جنسی و هویت ملی خویش بوده است.زن به مثابه ی جنس دوم در ایران و زن آذربایجانی به عنوان جنس دوم،جنس دوم در جامعه ی زنان ایران مسئله ای بود که زن آذربایجان را به ناچار در گیر این حرکت می کند.(البته این رابطه کاملا دو طرفه می باشد)در هر حال حرکت ملی نیز در نگاه اول نمی توانست سعادتی را برای ملتی تضمین کند که تنها از مرد تشکیل شده است و باز جنبش زنان نیز برای شناخت دغدغه ها و مشکلات یک زن در آذربایجان،مجبور به شناخت آذربایجان می بود چرا که در شرایط استعمار و استثمار یک ملت،فرد هیچ وقت وضیعتی جدا از ملت ندارد چه رسد به اینکه جامعه آذربایجان پدر سالاری را در تار و پود خود شاهد است(به مورد زن و زبان درآذربایجان برای مثال ضرب المثل های مردانه که در حمد و ستایش مقام مرد و نکوهش مقام زن مطرح است)
حال برای بررسی بهتر قضیه لازم می دانم واقعیتی را متذکر شوم و آن عدم رفتار دموکراتیک حرکت ملی بر خلاف ادعای این گفتمان است(جبه گیری های شدید و گاها غیر اخلاقی و رفتارهای مستبدانه در مورد هرگونه دگر اندیشی و انحصار طلبی های شدید و سوء استفاده از نام هایی چون حرکت ملی آذربایجان ،آذربایجان و...در جهت تحمیل افکار فردی بر جمع و ...
زن به مثابه ی تولید کننده ی یک ترک: نگاهی که به زن در حرکت ملی آذربایجان وجود دارد،در اکثر مواقع نگاهی است کاملا مرد سالارانه.وجود زن زمانی لازم است که قرار است مادر یا پرورش دهنده ی یک فرزند ترک زبان باشد در غیر اینصورت موجودی به نام زن هیچ گونه ارزشی نداشته و شایسته توهین با هر گونه ادبیاتی را دارد.نگرش به زن قبل از هرگونه نگرش انسانی نژادی است و حتی بارها دیده شده که این نگرش جای خود را به نژاد فعال نیز داده است.زن طوری در این جریان حل شده که در مواردی توجه به خواسته ها و دغدغه های خود،در صورت احساس یک نیاز ملی باید مطرح سازد در غیر اینصورت خائنی است که شرایط و مصلحت های ملت خویش را درک نکرده و متهم به پیوند با جریان های مرکزگرا میشود.و باز زیادند فعالین هویت طلب زنی که اقدام به مطالبه خواسته ها و حقوق جنسیتی خویش نموده اند و به دنبال آن فورا طرد شده اند.نکته ی جالب قضیه اینجاست که همین فعالین به ضعم ما فمنیست از سوی مرکز به تجزیه طلب بودن متهم هستند.در صورت مشاهده زنی با زوج غیر ترک مهر معاند آن زن بلافاصله بر پیشانیش زده می شود،حال آن که کم نیستند فعالین و محققین مرد موجود در حرکت که دارای زوجه ی غیر ترک هستند و هیچ گاه انگشت اتهامی به سوی آن ها نشانه نرفته و از این افراد همیشه به عنوان فرزندان خلف آذربایجان نیز یاد شده است.سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که شرط لازم و کافی برای فرزند خلف بودن در چیست؟از قرار معلوم داشتن حس وطن دوستی تنها شرط لازم برای این مسئله است و این جنسیت فرد است که حرف آخر را خواهد زد.این مسئله حتی در ادبیات سیاسی حرکت ملی نیز رسوخ کرده و آن را تحت الشعاع قرار داده است.البته از موارد مذموم ناسونالیسم که همانا نگاه نژادپرستانه و راسیستی به قصیه است،از عوامل اصلی تولید کننده ی چنین فکر مسموم می باشد.فرد با نگاه به گذشته و تاریخ خویش دچار یک نوع غرور همراه با خودخواهی می شود و هر لحظه قصد بازگشت به آن امپراطوری های چند هزار سال پیش را در سر می پروراند،این سنت گرایی که همراه با اعمال و اجبار یک زندگی جهان خانگی به جنس زن است باعث استثمار جنس زن در فضای آشپزخانه ای می گردد.در این شرایط زن باید به پخت و پز و پذیرایی مهمانان فعال سیاسی مرد هویت طلب پرداخته و این است یک زن به اصطلاح میللت چی!!و این است برابری یک با یک لااقل در آذربایجان!!!!
*
تئوریزاسیون حرکت ملی و زن: با بررسی ساده ی علل پیدایش حرکت ملی آذربایجان و نقش افراد در پایه ریزی فکری چنین حرکتی تقریبا هیچ اثری از حضور زن وجود ندارد.این مسئله اگر چه در مرحله ی پیدایش به نحوی قابل اغماض باشد ولی در ادامه جریان کاملا غیر منطقی و غیر دموکراتیک است.جلسات مردانه با افکار مردانه و اندیشه های مردانه در نتیجه مصوبات مردانه،در اولین فرصت ممکنه به زنان میلت چی تحمیل می شود.اسپندر یکی از معروف ترین زبان شناسان اجتماعی در کتاب"مرد زبان را ساخت اشاره می کند که زنان در طول تاریخ نمی توانستند تاثیری بر زبان داشته باشند،چون همواره مردان آنان را ساکت کرده و کنار گذاشته اند حال این مسئله مطرح می شود که با این رویه طرحی تئوریزه می شود برای سعادت مردان آذربایجان!!ریشه این مسئله نیز همان دیدگاه ذات گرایی با رویکرد نقصان نسبت به زن در حرکت ملی می باشد.گفته هایی چون؛زن به خاطر زن بودن نمی تواند در جلسات شرکت کند!اگر هم آمد می خواهد چه بگوید که ما نمی دانیم!مشکل زمانی حادتر می شود که عامل مذهب و فرهنگ ناموس جنسی نیز به آن اضافه گردد.در آن صورت زن علاوه بر کارهای خدماتی و تدارکاتی پشت صحنه ای مجبور به مراقبت از خود و خانواده در ایامی میشود که مرد در زندان های سیاسی مشغول مبارزه برای اهداف خویش است.در راه این مبارزه زن از اول تا آخر نقش یک تدارکات چی را بازی می کند که حتی حق دستگیر ی توسط نیرو های امنیتی را نیز ندارد،زیرا مشخصه اصلی یک ترک غیرت آن است!!! در این صورت مرد به بی غیرتی متهم می شود!خنده دار ترین مطلبی که توسط این سری افراد مطرح می شود این است که اگر روزی ما به حق و حقوق خود رسیدیم،حق و حقوق زنان آذربایجان را نیز خواهیم داد!این جمله به آن می ماند که یک اپوزیسون فارس خارج از کشور به ما بگوید که ای فعالین آذربایجان بیایید ایران را از یوغ آخوند ها نجات بدهیم و بعد با هم حساب و کتاب میکنیم.بدین سان زن آذربایجان به سادگی هرچه تمام توسط یگ جریان سیال و روبه رشد سیاسی از عرصه حیات سیاسی حذف می شود و نادیده گرفته شدن این حذف تاریخی پرسشی است که چند سالی است بی پاسخ مانده است و شاید فعالان سیاسی آذربایجان از ترس متهم شدن به تمایلات فمنیستی که در تفکر ریشه دار این مرز و بوم مترادف با بی بند باری و آزادی جنسی است و در نتیجه مذموم وقبیح است،هنوز حاضر به پاسخ دادن نشده اند و صد البته که این رفتار رجال سیاسی حرکت باعث بدگمانی جامعه زنان به کل حرکت ملی نیز خواهد شد.سخن وری و شور افکنی درباره دموکراسی بدون تاکید گستاخانه بر ضرورت حضور نیمه ای از جمعیت این ملت وهمی مالیخولیایی است.رسوب افکار متحجر سنتی در افکار عمومی آذربایجان باعث عدم فرار فعالین از آن شده است(این که زن باید قدم آهسته بردارد،سخن را نرم و ضعیف بگوید مثل اینکه از ناخوشی برخواسته باشد!هنگام ازدواج فرد قصد خرید کالایی به نام زن را دارد و هر چه مضامین بد قولی و عهد شکنی و ترسیدن است به شخصیت زن نسبت داده می شود و هر چه جوانمردی،وفای به عهد و بی باک بودن اتست به شخصیت مرد نسبت داده می شود و...)
نگاه ناسیونالیستی به زن : برخی از فعالین حرکت ملی زن را در حد مفاخر اسطوره ای و تاریخی درک کرده اند.آنان قصد ایجاد چهره ای از زن آذربایجان دارند که مطابق با اهداف ناسیونالیستی خویش است.شخصیت هایی چون زینب پاشا ها جر خانم یا آنا تومروس که باید به ستارخان ها و قاچاق نبی های حرکت ملی کمک کنند یا سر پان فارس ها را همچون سر کوروش ببرند در غیر این صورت آن زن موجودی بی ارزش خواهد بود.این گروه افراد سعی دارند با دموکرات جلوه دادن خویش،در مرحله اول صورت مسئله را تغیر می دهند و با ساده نمودن آن فورا جواب را نیز ارائه می دهند.افزودن پسوند یا پیشوند ترک به لفظ زن پس زمینه ی فکری این افراد را تشکیل می دهد.
شاید چرایی مطرح کردن این مورد آن هم در این شرایط علل خصوص فضای انتخاباتی حاکم بر حرکت ملی آذربایجان ذهن مخاطب را در گیر کند.از قرار معلوم شورایی بنام"شورای هماهنگی انتخابات "ایجاد شده که قصد ایجاد یک نوع اجماع فکری در مورد انتخابات ریاست جمهوری ایران را دارد.ترکیب این شورا واقعا سوال برانگیز است،چرا که هیچ زنی در ترکیب آن وجود ندارد.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟#
سارای گئرمیلی

زن بازیچه ای در بازی حرکت ملی,مرد سالاری به زبان ترکی


در یک فضای آزاد و بدون هیچ گونه تعصب فکری قصد نگاهی اجمالی به نقش زن در حرکت ملی آذربایجان یا به عبارت بهتر رابطه ی میان دو ریشه هویتی یک فرد که بارها از طرف هر دو گروه فکری مورد نگاههای رادیکال و اکثرا متعصبانه روبه رو شده است.ابتدای کلام را با جمله ای زیبا از شارل فوریر شروع می کنم:در هر جامعه،درجه آزادی زنان مقیاس طبیعی آزادی عمومی است(البته همین جمله توسط خود کارل مارکس در دستنویس های اقتصادی و فلسفی 1844هم ذکر شده است).
حرکت ملی آذربایجان به عنوان یک جریان فکری که بخش عمده ی آن را ناسیونالیسم تشکیل داده همانند یک سیل خروشان خود را به عنوان مطرح ترین جنبش اجتماعی آذربایجان شناسانده است.می توان در حالت کلی از این حرکت،به عنوان یک حرکت حق طلبانه نام برد که این تعریف بخش های دیگر آن را نیز پوشش می دهد(بحث هایی چون دموکراسی،حقوق بشر و...)در این میان زن،تشکیل دهنده ی بیش از نیمی از جامعه ی آذربایجان همواره از شروع این جریان فکری سعی در ایجاد رابطه ی منطقی میان هویت جنسی و هویت ملی خویش بوده است.زن به مثابه ی جنس دوم در ایران و زن آذربایجانی به عنوان جنس دوم،جنس دوم در جامعه ی زنان ایران مسئله ای بود که زن آذربایجان را به ناچار در گیر این حرکت می کند.(البته این رابطه کاملا دو طرفه می باشد)در هر حال حرکت ملی نیز در نگاه اول نمی توانست سعادتی را برای ملتی تضمین کند که تنها از مرد تشکیل شده است و باز جنبش زنان نیز برای شناخت دغدغه ها و مشکلات یک زن در آذربایجان،مجبور به شناخت آذربایجان می بود چرا که در شرایط استعمار و استثمار یک ملت،فرد هیچ وقت وضیعتی جدا از ملت ندارد چه رسد به اینکه جامعه آذربایجان پدر سالاری را در تار و پود خود شاهد است(به مورد زن و زبان درآذربایجان برای مثال ضرب المثل های مردانه که در حمد و ستایش مقام مرد و نکوهش مقام زن مطرح است)
حال برای بررسی بهتر قضیه لازم می دانم واقعیتی را متذکر شوم و آن عدم رفتار دموکراتیک حرکت ملی بر خلاف ادعای این گفتمان است(جبه گیری های شدید و گاها غیر اخلاقی و رفتارهای مستبدانه در مورد هرگونه دگر اندیشی و انحصار طلبی های شدید و سوء استفاده از نام هایی چون حرکت ملی آذربایجان ،آذربایجان و...در جهت تحمیل افکار فردی بر جمع و ...
زن به مثابه ی تولید کننده ی یک ترک: نگاهی که به زن در حرکت ملی آذربایجان وجود دارد،در اکثر مواقع نگاهی است کاملا مرد سالارانه.وجود زن زمانی لازم است که قرار است مادر یا پرورش دهنده ی یک فرزند ترک زبان باشد در غیر اینصورت موجودی به نام زن هیچ گونه ارزشی نداشته و شایسته توهین با هر گونه ادبیاتی را دارد.نگرش به زن قبل از هرگونه نگرش انسانی نژادی است و حتی بارها دیده شده که این نگرش جای خود را به نژاد فعال نیز داده است.زن طوری در این جریان حل شده که در مواردی توجه به خواسته ها و دغدغه های خود،در صورت احساس یک نیاز ملی باید مطرح سازد در غیر اینصورت خائنی است که شرایط و مصلحت های ملت خویش را درک نکرده و متهم به پیوند با جریان های مرکزگرا میشود.و باز زیادند فعالین هویت طلب زنی که اقدام به مطالبه خواسته ها و حقوق جنسیتی خویش نموده اند و به دنبال آن فورا طرد شده اند.نکته ی جالب قضیه اینجاست که همین فعالین به ضعم ما فمنیست از سوی مرکز به تجزیه طلب بودن متهم هستند.در صورت مشاهده زنی با زوج غیر ترک مهر معاند آن زن بلافاصله بر پیشانیش زده می شود،حال آن که کم نیستند فعالین و محققین مرد موجود در حرکت که دارای زوجه ی غیر ترک هستند و هیچ گاه انگشت اتهامی به سوی آن ها نشانه نرفته و از این افراد همیشه به عنوان فرزندان خلف آذربایجان نیز یاد شده است.سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که شرط لازم و کافی برای فرزند خلف بودن در چیست؟از قرار معلوم داشتن حس وطن دوستی تنها شرط لازم برای این مسئله است و این جنسیت فرد است که حرف آخر را خواهد زد.این مسئله حتی در ادبیات سیاسی حرکت ملی نیز رسوخ کرده و آن را تحت الشعاع قرار داده است.البته از موارد مذموم ناسونالیسم که همانا نگاه نژادپرستانه و راسیستی به قصیه است،از عوامل اصلی تولید کننده ی چنین فکر مسموم می باشد.فرد با نگاه به گذشته و تاریخ خویش دچار یک نوع غرور همراه با خودخواهی می شود و هر لحظه قصد بازگشت به آن امپراطوری های چند هزار سال پیش را در سر می پروراند،این سنت گرایی که همراه با اعمال و اجبار یک زندگی جهان خانگی به جنس زن است باعث استثمار جنس زن در فضای آشپزخانه ای می گردد.در این شرایط زن باید به پخت و پز و پذیرایی مهمانان فعال سیاسی مرد هویت طلب پرداخته و این است یک زن به اصطلاح میللت چی!!و این است برابری یک با یک لااقل در آذربایجان!!!!
*
تئوریزاسیون حرکت ملی و زن: با بررسی ساده ی علل پیدایش حرکت ملی آذربایجان و نقش افراد در پایه ریزی فکری چنین حرکتی تقریبا هیچ اثری از حضور زن وجود ندارد.این مسئله اگر چه در مرحله ی پیدایش به نحوی قابل اغماض باشد ولی در ادامه جریان کاملا غیر منطقی و غیر دموکراتیک است.جلسات مردانه با افکار مردانه و اندیشه های مردانه در نتیجه مصوبات مردانه،در اولین فرصت ممکنه به زنان میلت چی تحمیل می شود.اسپندر یکی از معروف ترین زبان شناسان اجتماعی در کتاب"مرد زبان را ساخت اشاره می کند که زنان در طول تاریخ نمی توانستند تاثیری بر زبان داشته باشند،چون همواره مردان آنان را ساکت کرده و کنار گذاشته اند حال این مسئله مطرح می شود که با این رویه طرحی تئوریزه می شود برای سعادت مردان آذربایجان!!ریشه این مسئله نیز همان دیدگاه ذات گرایی با رویکرد نقصان نسبت به زن در حرکت ملی می باشد.گفته هایی چون؛زن به خاطر زن بودن نمی تواند در جلسات شرکت کند!اگر هم آمد می خواهد چه بگوید که ما نمی دانیم!مشکل زمانی حادتر می شود که عامل مذهب و فرهنگ ناموس جنسی نیز به آن اضافه گردد.در آن صورت زن علاوه بر کارهای خدماتی و تدارکاتی پشت صحنه ای مجبور به مراقبت از خود و خانواده در ایامی میشود که مرد در زندان های سیاسی مشغول مبارزه برای اهداف خویش است.در راه این مبارزه زن از اول تا آخر نقش یک تدارکات چی را بازی می کند که حتی حق دستگیر ی توسط نیرو های امنیتی را نیز ندارد،زیرا مشخصه اصلی یک ترک غیرت آن است!!! در این صورت مرد به بی غیرتی متهم می شود!خنده دار ترین مطلبی که توسط این سری افراد مطرح می شود این است که اگر روزی ما به حق و حقوق خود رسیدیم،حق و حقوق زنان آذربایجان را نیز خواهیم داد!این جمله به آن می ماند که یک اپوزیسون فارس خارج از کشور به ما بگوید که ای فعالین آذربایجان بیایید ایران را از یوغ آخوند ها نجات بدهیم و بعد با هم حساب و کتاب میکنیم.بدین سان زن آذربایجان به سادگی هرچه تمام توسط یگ جریان سیال و روبه رشد سیاسی از عرصه حیات سیاسی حذف می شود و نادیده گرفته شدن این حذف تاریخی پرسشی است که چند سالی است بی پاسخ مانده است و شاید فعالان سیاسی آذربایجان از ترس متهم شدن به تمایلات فمنیستی که در تفکر ریشه دار این مرز و بوم مترادف با بی بند باری و آزادی جنسی است و در نتیجه مذموم وقبیح است،هنوز حاضر به پاسخ دادن نشده اند و صد البته که این رفتار رجال سیاسی حرکت باعث بدگمانی جامعه زنان به کل حرکت ملی نیز خواهد شد.سخن وری و شور افکنی درباره دموکراسی بدون تاکید گستاخانه بر ضرورت حضور نیمه ای از جمعیت این ملت وهمی مالیخولیایی است.رسوب افکار متحجر سنتی در افکار عمومی آذربایجان باعث عدم فرار فعالین از آن شده است(این که زن باید قدم آهسته بردارد،سخن را نرم و ضعیف بگوید مثل اینکه از ناخوشی برخواسته باشد!هنگام ازدواج فرد قصد خرید کالایی به نام زن را دارد و هر چه مضامین بد قولی و عهد شکنی و ترسیدن است به شخصیت زن نسبت داده می شود و هر چه جوانمردی،وفای به عهد و بی باک بودن اتست به شخصیت مرد نسبت داده می شود و...)
نگاه ناسیونالیستی به زن : برخی از فعالین حرکت ملی زن را در حد مفاخر اسطوره ای و تاریخی درک کرده اند.آنان قصد ایجاد چهره ای از زن آذربایجان دارند که مطابق با اهداف ناسیونالیستی خویش است.شخصیت هایی چون زینب پاشا ها جر خانم یا آنا تومروس که باید به ستارخان ها و قاچاق نبی های حرکت ملی کمک کنند یا سر پان فارس ها را همچون سر کوروش ببرند در غیر این صورت آن زن موجودی بی ارزش خواهد بود.این گروه افراد سعی دارند با دموکرات جلوه دادن خویش،در مرحله اول صورت مسئله را تغیر می دهند و با ساده نمودن آن فورا جواب را نیز ارائه می دهند.افزودن پسوند یا پیشوند ترک به لفظ زن پس زمینه ی فکری این افراد را تشکیل می دهد.
شاید چرایی مطرح کردن این مورد آن هم در این شرایط علل خصوص فضای انتخاباتی حاکم بر حرکت ملی آذربایجان ذهن مخاطب را در گیر کند.از قرار معلوم شورایی بنام"شورای هماهنگی انتخابات "ایجاد شده که قصد ایجاد یک نوع اجماع فکری در مورد انتخابات ریاست جمهوری ایران را دارد.ترکیب این شورا واقعا سوال برانگیز است،چرا که هیچ زنی در ترکیب آن وجود ندارد.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟#
سارای گئرمیلی

۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۸

راه يابى تاريخى نمايندگان زن به پارلمان كويت

راه يابى تاريخى نمايندگان زن به پارلمان كويت

العربیه: چهار زن كويتى در يك پيروزى تاريخى و بى سابقه در روز يكشنبه 17/5/2009 با شمارش اوليه ى آرا به عضويت پارلمان اين كشور درآمدند.
براساس نتايج اوليه، خانمها؛ اسيل العوضى، رولا دشتى، سلوا الجسار و معصومه المبارك توانستند اعتماد رأى دهندگان را نسبت به خود جلب كنند و 4 كرسى پارلمان كشورشان را از آن خود كنند.
از زمان برقرارى نظام پارلمانى در كويت در سال 1962 تا كنون، اين نخستين بار است كه زنى وارد مجلس قانونگذارى اين كشور مى شود. در طول نزديك به نيم قرن، پارلمان كويت، به طور عمده زير نفوذ اسلامگراها بود و پس از آنها متنفذان عشايرى قرار مى گرفتند.
ناگفته نماند كه تنها در سال 2005 بود كه به زنان كويت حق رأى دهى و نامزد شدن در انتخابات داده شد. اين نيز شايان ذكر است كه معصومه المبارك كه در زمان برگزيده شدن به سمت وزارت با مخالفت شديد و حتى كارشكنى محافلى متنفذ در كويت روبرو شد، در انتخابات اخير توانست بيشترين آرا را در بين 10 نفر برنده ى حوزه ى انتخابيه ى خويش، از آن خود كند.
اسيل العوضى پس از اعلام پيروزى اش به خبرنگاران گفت: من اين پيروزى را پيروزى زنان كويت و دمكراسى كويت تلقى مى كنم. اين بانوى 40 ساله كه در دانشگاه كويت فلسفه ى سياسى تدريس مى كند، اين انتخاب را گامى بزرگ به جلو ارزيابى كرد.
طبق نظام انتخاباتى كويت، اين كشور داراى 5 حوزه ى انتخاباتى است و هر كدام 10 نماينده دارد. خانم اسيل العوضى در حوزه ى خود نفر دوم، خانم رولا دشتى (دكتراى اقتصاد و رئيس جمعيت اقتصاد كويت) در حوزه ى خود نفر هفتم و خانم سلوى الجسار در مرتبه ى دهم قرار گرفتند.
تعداد واجدين شرايط انتخاب در كويت 385 هزار نفر بوده است. خانم معصومه المبارك در باره اين پيروزى اظهار داشت كه امروز ملت كويت پيروز شده است و اراده ى آنان براى تغيير، بر كرسى نشست. اين بانوى آزاديخواه در سال 2005 به عنوان اولين وزير زن در كويت برگزيده شد. اين كشور هم اكنون 2 وزير زن دارد.

شكست اسلامگراها:
تحليل گران با بررسى نتايج اين انتخابات مى گويند اسلامگرايان به ويژه در جناح اهل سنت در اين دوره ريزش آرا داشتند و بسيارى از هواداران خود را از دست داده اند.
تجمع سلفى اسلامى كه در پارلمان گذشته داراى 4 كرسى بوده است اكنون فقط 2 كرسى در اختيار دارد. جنبش اسلامى قانون اساسى كه در گذشته داراى 3 كرسى بوده است اين بار فقط 1 كرسى را به دست آورده است.
به طور كلى اسلامگراها اين بار به جاى 21 كرسى 11 كرسى را به دست آورده اند. از سوى ديگر ليبرالها 1 كرسى به كرسيهاى خود افزودند و داراى 8 كرسى شدند.
شيعيان كه حدود يك سوم شهروندان كويت را تشكيل مى دهند، حضور نمايندگانشان را در پرلمان تقريباً دو برابر كردند و به جاى 5 كرسى 9 كرسى را از آن خود كردند.
در اين ميان گروه كار مردمى به رهبرى احمد سعدون 3 كرسى به دست آورد، حال آن كه قبلاً 4 كرسى داشته است. در بين نماينگان پارلمان جديد كويت كه جمعاً 50 نفرند، 21 چهره ى جديد ديده مى شود كه اغلب از مناطق قبيله اى به پارلمان راه يافته اند.

3600 زن سعودى با مدارک دكترا وفوق لیسانس از بیکاری رنج می برند

العربیه: يك پژوهشگر زن سعودى مى گويد حدود 600 زن در این کشور با آنكه دارای مدرک دكترا هستند با بیکاری دست وپنجه نرم می کنند، در همین حال بيش از 3000 دختر جوان با مدارك فوق لسانس، و2000 دختر جوان دارنده لیسانس در جستجوی کار هستند .به گزارش روزنامه (الوطن) چاپ سعودى در شماره ى روز يكشنبه 17/5/2009 به نقل از دكتر هتون الفاسى، پژوهشگر اجتماعى ، آخرين آمار رسمى نشان مى دهد كه 3600 زن دارنده ی مدارک دكترا، فوق لیسانس ولیسانس در این کشور از بيكارى شكايت دارند.خانم هتون اين آمار را "بسيار نگران كننده" توصیف کرد وافزود اين امر براى مردم قابل قبول نيست. او وزارت كار واشتغال ووزارت خدمات در پادشاهى سعودى را مورد انتقاد قرار داد و گفت آنها از اين وضعيت اطلاع دارند ولى متأسفانه سكوت اختیار کرده اند.دكتر الفاسى طى سخنان خود در اجلاس اقتصادى زن كه از سوى اطاق بازرگانی در شرق سعودى برگزار شد با اشاره به بحران بيكارى زنان در كشورش افزود، اين مسئوليت مشترك نهادهاى دولتى است كه مى بايست برای ايجاد راه حل تلاش كنند.

۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸

زنان ایرانی در معرض برده‌داری جنسی

زنان ایرانی در معرض برده‌داری جنسی

بازار جهانی برده داری جنسی (برده‌داری مدرن) یا تجارت زن که آسان‌تر از تجارت نفت و الماس و کالاهای استراتژیک است با رشد فزاینده در سراسر جهان روبرو است و کشور ایران و زنان ایرانی نیز از چشم قاچاقچیان و مافیای برده داری مدرن دور نیستند .
به گزارش سلام گسترش بازار جنسی در میان همسایگان ایران که مرزهای آبی و خاکی گسترده ای با کشورمان دارند و نبود برآورد دقیق آماری توسط مقامات رسمي در مورد تعداد زنان فروخته شده در بازار برده داری جنسی در خارج از ایران ابعاد فاجعه اي را که روز به روز گسترده می شود را از دید مطبوعات ، مردم و مسئولین پنهان نگاه داشته است .
گزارش انجمن دفاع از قربانیان خشونت از برگزاری مراسمی تحت نام "حلفه" حکایت دارد که در آن حراج دختران در شیخ نشین ها صورت می گیرد . طبق آمار منتشر شده همین گزارش ماهانه 45 دختر 16 تا 25 ساله ايراني در کراچي توسط افراد ثروتمند خريداري مي شوند .
قاچاق دختران و وجود بازار جنسی از اتباع ايرانی در شيخ نشين های جنوب خليج فارس غیر قابل انکار است و بسياري از آگاهان وجود چنين پديده يي را تاييد مي کنند.
قرار گرفتن نام دختران ایرانی به همراه پرچم کشورمان در لیست کانال های غیر اخلاقی که بیشتر آنها متعلق به کشورهای عربی به خصوص امارات متحده عربی است یا حراج دختران ایرانی در هندوستان با درآمد شبی دومیلیون تومان و یا اقدام برای برگزاری حراج سالانه دختران ایرانی 15 تا 18 ساله از طریق راه اندازی سایتی اینترنتی در یکی از هتل های دبی توسط برخی شیوخ امارات با همراهی تعدادی از عناصر ایرانی گواه این مدعا است .بر اساس اظهارات پرفسور ام . هیوز ، صاحب کرسی کارلسون ان دود برنامه مطالعات زنان در دانشگاه رود آیلند وجود ٨٤٠٠٠ زن و دختر مشغول به فحشا و حضور25000 دختر نوجوان فراری تنها در شهر تهران فضایی مناسب برای صاحبان برده داری مدرن بوجود آورده است .
یک استاد دانشگاه تهران مي گويد: "اگر ده درصد زناني که به تن فروشي مي پردازند توسط باندهاي قاچاق به کشورهاي عربي بروند، آن وقت مي شود آمار قاچاق زنان به اين کشورها را بسيار بيشتر از آن چيزي دانست که برخي خبرگزاري ها منتشر کرده‌اند".
در اظهاراتی صورت گرفته توسط عالی ترین مقام قضایی استان تهران، قاچاقچیان به دنبال فروش دختران بین 13تا 17 سال در بازار بین المللی هستند و حتی گزارشهایی از فروش دختران بین 8 تا 10 سال هم وجود دارد.
گسترش فقر، روز به روز ابعاد قاچاق دختران را گسترده تر و پيچيده تر می کند يک جامعه شناس در اين باره مي گويد: "هرچه پيش مي رويم شکاف طبقاتي عميق تر مي شود. يک طرف ثروتمندان قليل قرار دارند و در طرف ديگر فقرا که تعدادشان روز به روز بيشتر مي شود. در چنين شرايطي معلوم است که برخي از دختران جوان براي رسيدن به معيشت و دخل وخرج شان به سوي تن فروشي هم پيش مي روند، همان طور که برخي پسران جوان به سوي سرقت و مواد مخدر و خلاف هاي ديگر می روند ". اين کارشناس معتقد است تن فروشی نسبت مستقیمی با آمار سرقت ها دارد و براي به دست آوردن آمار تقريبي فحشا کافي است به آمار سرقت ها رجوع شود .
بر اساس یک تحقيق که حاصل گفت وگو با 15 دختر نوجوان است قاچاقچيان پس از خريد دختران بین 7 تا 14 سال از پدرانشان ، ابتدا آن ها را بعنوان فرزند خوانده قبول کرده و بعد از 10 سالگي به سمت پاکستان براي کار و بردگي جنسي بردند . 99 درصد دخترانی که در بازار پاکستان فروخته شده اند از خانواده هائي هستند که در حاشيه شهرها سکونت داشته و پدران اين دختران اغلب معتاد و دارای شغل هاي کاذب می باشند .
مرجان سخاوتي يکي از کساني که تحقيقاتي درباره قاچاق زنان انجام داده، چندي پيش در مصاحبه يي فعاليت هايي را که عليه مبارزه با قاچاق انسان در کشور صورت مي گيرد را ناکافي دانسته و دلايلي همچون بيکاري، فقر، عدم برنامه ريزي مناسب براي جوانان، نا آگاهي و کم سوادي را از جمله علت هاي افزايش قاچاق دختران اعلام کرده بود.لازم به توضیح است در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1979 تصویب شده است تمام کشورهای امضاکننده کنوانسیون رفع انواع تبعیض علیه زنان متعهد هستند تدابیر مناسبی علیه قاچاق زنان و بهره‌برداری از آن‌ها اتخاذ کنند و گزارش‌های ملی از اجرای این تدابیر را هر چهار سال یک بار ارائه دهند . زهره طیب زاده نوری رئیس مرکز امور زنان و خانواده دولت محمود احمدی نژاد ، پیوستن ایران به «کنوانسیون رفع انواع تبعیض علیه زنان» را پیش از این منتفی دانسته است

زنان ایرانی در معرض برده‌داری جنسی

زنان ایرانی در معرض برده‌داری جنسی

بازار جهانی برده داری جنسی (برده‌داری مدرن) یا تجارت زن که آسان‌تر از تجارت نفت و الماس و کالاهای استراتژیک است با رشد فزاینده در سراسر جهان روبرو است و کشور ایران و زنان ایرانی نیز از چشم قاچاقچیان و مافیای برده داری مدرن دور نیستند .
به گزارش سلام گسترش بازار جنسی در میان همسایگان ایران که مرزهای آبی و خاکی گسترده ای با کشورمان دارند و نبود برآورد دقیق آماری توسط مقامات رسمي در مورد تعداد زنان فروخته شده در بازار برده داری جنسی در خارج از ایران ابعاد فاجعه اي را که روز به روز گسترده می شود را از دید مطبوعات ، مردم و مسئولین پنهان نگاه داشته است .
گزارش انجمن دفاع از قربانیان خشونت از برگزاری مراسمی تحت نام "حلفه" حکایت دارد که در آن حراج دختران در شیخ نشین ها صورت می گیرد . طبق آمار منتشر شده همین گزارش ماهانه 45 دختر 16 تا 25 ساله ايراني در کراچي توسط افراد ثروتمند خريداري مي شوند .
قاچاق دختران و وجود بازار جنسی از اتباع ايرانی در شيخ نشين های جنوب خليج فارس غیر قابل انکار است و بسياري از آگاهان وجود چنين پديده يي را تاييد مي کنند.
قرار گرفتن نام دختران ایرانی به همراه پرچم کشورمان در لیست کانال های غیر اخلاقی که بیشتر آنها متعلق به کشورهای عربی به خصوص امارات متحده عربی است یا حراج دختران ایرانی در هندوستان با درآمد شبی دومیلیون تومان و یا اقدام برای برگزاری حراج سالانه دختران ایرانی 15 تا 18 ساله از طریق راه اندازی سایتی اینترنتی در یکی از هتل های دبی توسط برخی شیوخ امارات با همراهی تعدادی از عناصر ایرانی گواه این مدعا است .بر اساس اظهارات پرفسور ام . هیوز ، صاحب کرسی کارلسون ان دود برنامه مطالعات زنان در دانشگاه رود آیلند وجود ٨٤٠٠٠ زن و دختر مشغول به فحشا و حضور25000 دختر نوجوان فراری تنها در شهر تهران فضایی مناسب برای صاحبان برده داری مدرن بوجود آورده است .
یک استاد دانشگاه تهران مي گويد: "اگر ده درصد زناني که به تن فروشي مي پردازند توسط باندهاي قاچاق به کشورهاي عربي بروند، آن وقت مي شود آمار قاچاق زنان به اين کشورها را بسيار بيشتر از آن چيزي دانست که برخي خبرگزاري ها منتشر کرده‌اند".
در اظهاراتی صورت گرفته توسط عالی ترین مقام قضایی استان تهران، قاچاقچیان به دنبال فروش دختران بین 13تا 17 سال در بازار بین المللی هستند و حتی گزارشهایی از فروش دختران بین 8 تا 10 سال هم وجود دارد.
گسترش فقر، روز به روز ابعاد قاچاق دختران را گسترده تر و پيچيده تر می کند يک جامعه شناس در اين باره مي گويد: "هرچه پيش مي رويم شکاف طبقاتي عميق تر مي شود. يک طرف ثروتمندان قليل قرار دارند و در طرف ديگر فقرا که تعدادشان روز به روز بيشتر مي شود. در چنين شرايطي معلوم است که برخي از دختران جوان براي رسيدن به معيشت و دخل وخرج شان به سوي تن فروشي هم پيش مي روند، همان طور که برخي پسران جوان به سوي سرقت و مواد مخدر و خلاف هاي ديگر می روند ". اين کارشناس معتقد است تن فروشی نسبت مستقیمی با آمار سرقت ها دارد و براي به دست آوردن آمار تقريبي فحشا کافي است به آمار سرقت ها رجوع شود .
بر اساس یک تحقيق که حاصل گفت وگو با 15 دختر نوجوان است قاچاقچيان پس از خريد دختران بین 7 تا 14 سال از پدرانشان ، ابتدا آن ها را بعنوان فرزند خوانده قبول کرده و بعد از 10 سالگي به سمت پاکستان براي کار و بردگي جنسي بردند . 99 درصد دخترانی که در بازار پاکستان فروخته شده اند از خانواده هائي هستند که در حاشيه شهرها سکونت داشته و پدران اين دختران اغلب معتاد و دارای شغل هاي کاذب می باشند .
مرجان سخاوتي يکي از کساني که تحقيقاتي درباره قاچاق زنان انجام داده، چندي پيش در مصاحبه يي فعاليت هايي را که عليه مبارزه با قاچاق انسان در کشور صورت مي گيرد را ناکافي دانسته و دلايلي همچون بيکاري، فقر، عدم برنامه ريزي مناسب براي جوانان، نا آگاهي و کم سوادي را از جمله علت هاي افزايش قاچاق دختران اعلام کرده بود.لازم به توضیح است در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1979 تصویب شده است تمام کشورهای امضاکننده کنوانسیون رفع انواع تبعیض علیه زنان متعهد هستند تدابیر مناسبی علیه قاچاق زنان و بهره‌برداری از آن‌ها اتخاذ کنند و گزارش‌های ملی از اجرای این تدابیر را هر چهار سال یک بار ارائه دهند . زهره طیب زاده نوری رئیس مرکز امور زنان و خانواده دولت محمود احمدی نژاد ، پیوستن ایران به «کنوانسیون رفع انواع تبعیض علیه زنان» را پیش از این منتفی دانسته است

۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸

بيش از یک میلیون و ٨۰۰ هزار کودک محروم از تحصیل

بيش از یک میلیون و ٨۰۰ هزار کودک محروم از تحصیل

آژانس ايران خبر: در حالی که به موجب ماده ۲٨ کنوانسیون حقوق کودک برخورداری از آموزش و پرورش حق کودک است و دولت باید امکان آموزش ابتدایی و رایگان و اجباری را برای کودکان فراهم آورد و طبق ماده ٣۲ همین کنوانسیون کودکان باید در برابر کاری که رشد و سلامت او را تهدید می کند، حمایت شوند و به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال طبق ماده ۷۹ قانون کار جمهوری اسلامی ممنوع است . برابر آمار رسمي سازمان بهزيستي در ايران بيش از یک میلیون و ٨۰۰ هزار نفر کودک محروم از تحصیل وجود دارد که ۴۰۰ هزار نفر از آنان زیر ۱۵ سال سن دارند و به کار دائمی مشغولند .
اکثر کودکان و نوجوانانی که به کار دائمی در کارگاه مشغول هستند سرپرست و یا اداره کننده خانواده های خویش هستند و چاره ای جز کار کردن ندارند بسیاری از نوجوانان برای به دست آوردن منبع در آمد حتی با وجود سن کم به قاچاق مواد هم می پردازند
.